فارکس ترید در ایران

تفاوت تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال

تفاوت تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال

در جوابکو می‌تونید در مورد هر موضوعی سوال کنید، به سوالای بقیه جواب بدید و تجربه‌تون رو به اشتراک بگذارید!

علی صابریان ۱۲۲ برای تفاوت این دو نوع تحلیل مثال جالبی زده:

فرض کنید شما یک ماهی‌گیر آماتور هستید. برای امرار معاش به صید ماهی نیاز دارید. تمام ابزار را هم در اختیار دارید ولی نمی‌دانید باید چکار کنید. کدام دریاچه؟ کدام ساعت؟ کدام فصل؟ و…

یک صیاد بنیادی‌کار به شما خواهد گفت که کدام دریاچه را انتخاب کنید، گوشت کدام ماهی‌ها خوشمزه‌تر است، قیمت کدام ماهی گران‌تر است، تجربه نشان داده است که کدام ماهی مشتری کمتری را دارد و…

یک صیاد تکنیکال‌کار به شما خواهد گفت: برای صید آن ماهی در آن دریاچه چه فصلی بهتر است؟ در چه ساعتی از روز باید به صید بروید، چقدر باید صبر کنید و… شما با استفاده توأم از اطلاعات این دو نفر خواهید توانست به یک ماهی‌گیر موفق تبدیل شوید، بهترین ماهی را بگیرید و کمترین زمان را تلف کنید.

نمی‌توانید بدون داشتن اطلاعات از تراکم ماهی‌های یک دریاچه و فقط با دانستن اینکه چه فصلی برای صید خوب است به یک ماهی‌گیر خوب تبدیل شوید و همین طور برعکس. نمی‌توانید با وجود اینکه می‌دانید ماهی قزل‌آلا گوشت خوشمزه‌ای دارد کنار یک برکه بدون ماهی نشسته و انتظار صید ماهی داشته باشید.

خوب تا اینجا فکر کنم با این مثال به تفاوت اساسی و اینکه این دوتا مکمل هم هستند پی بردید.

3 فرض اساسی تحلیل تکنیکال

تحلیل تکنیکال بر 3 فرض اساسی بنیان نهاده شده است: اول اینکه همه اطلاعات (گذشته، عمومی و پنهانی) در قیمت لحاظ شده است. دوم اینکه تاریخ تکرار می‌شود و سوم اینکه تغییرات قیمت دارای نظم و الگوی خاص و قابل تفسیر است.

اگرچه اولین فرض این روش بطور شفاف تعریف بازار کارا را در سطح قوی را در ذهن متبلور می‌نمایاند، اما فرض دوم به معنای همبستگی قیمتهای گذشته به قیمتهای آینده کارایی بازار در سطح ضعیف را نقض می‌کند و فرض سوم نیز فرض پیروی قیمتها از یک گشت تصادفی را نقض می‌کند. در هر صورت تجزیه و تحلیل تکنیکال و طرفداران این روش مدعی هستند که با استفاده از ابزارهای ابداعی خود توانایی پیش‌بینی روندها، الگو‌ها و در نهایت پیش‌بینی قیمت را دارند.

تحلیل بنیادی تمام توان خود را صرف محاسبه ارزش ذاتی دارایی‌های مالی می‌کند و تحلیل تکنیکال تلاش دارد قیمت‌های آینده و رفتار قیمت را پیش‌بینی کند. از این منظر و با این تعریف نمی‌بایست اختلاف و نزاعی بین طرفداران این دو روش به وجود آید. چون هر کدام از این روش‌ها عملکردی دارد که می‌تواند تکمیل‌کننده یکدیگر باشند نه تخریب‌کننده یکدیگر. مشکل از آن جایی آغاز می‌شود که کارشناسان در کاربرد هر کدام از این روشها دچار اشتباه می‌شوند.

تحلیل بنیادی با استفاده از مدلها و روش‌های مختلف و با توجه به سناریوهای متفاوت سعی به پی بردن به ارزش ذاتی هر سهم دارد ولی هیچگاه نمی‌تواند نقطه حداقل قیمت دارایی مالی را به عنوان قیمت مناسب برای ورود (خرید) مشخص کند و همچنین فاقد این توانایی است که نقطه حداکثر قیمت دارایی مالی را به عنوان قیمت مناسب برای خروج (فروش) را مشخص کند.

با این تفاسیر تحلیل تکنیکال نیز هیچ‌گاه قدرت پی بردن به ارزش ذاتی را ندارد. به بیان دیگر انجام معامله بدون توجه به ارزش ذاتی دارایی مالی به شدت بر افزایش ریسک سرمایه‌گذاری تاثیرگذار خواهد بود.

تحلیل بنیادی با شعار محاسبه ارزش ذاتی توانایی محاسبه ارزش دارایی‌هایی را دارد که می‌تواند درآمدهای آتی آن دارایی‌ها را تخمین بزند، دارایی‌هایی مثل سهام یا اوراق بدهی با در آمد ثابت. اگر چه در سالیان اخیر مدلهایی طراحی شده که توانایی دارد ارزش ذاتی دارایی‌های بدون درامد آتی یا دارایی‌هایی با درامدهای آتی نامشخص و مبهم را محاسبه کند ولی این مدل‌ها عمدتا برای محاسبه ارزش ذاتی دارایی‌های واقعی کاربرد دارند و به طور عموم نمی‌توان از آنها برای محاسبه ارزش دارایی‌های مالی استفاده نمود.

تحلیل بنیادی بطور غیر قابل باوری در محاسبه ارزش ذاتی دارایی‌های بدون درآمد آتی ضعف دارد، این بدین معناست که هیچ تجزیه و تحلیل‌گر بنیادی توان محاسبه ارزش ذاتی قیمت ارزهای مختلف، فلزات اساسی و کالاهای کشاورزی را ندارد و قابل توجه اینکه در بسیاری از موارد تحلیل گران بنیادی برای محاسبه ارزش ذاتی یک دارایی مالی نیازمند به پیش بینی قیمت قیمت‌های آتی یک دارایی واقعی هستند، کاری که فقط در توان تحلیل تکنیکال است.

بطور مثال یک شرکت صادر کننده فولاد جهت تسعیر ارز درآمدهای صادراتی خود محتاج به دانستن قیمت تبدیل ارز در سناریوهای مختلف است. در همین مثال بدون داشتن یک پیش‌بینی قوی از نرخ برابری ارز تحلیل‌گر بنیادی دو راه پیش رو دارد یا بر مبنای قضاوت ذهنی نرخی را برای تسعیر ارز در نظر بگیرد، که در این حالت ارزش ذاتی محاسبه شده برای سهام فولاد، از اعتبار پایینی برخوردار خواهد شد و یا با چندین فرض متفاوت و با چندین نرخ متفاوت (دامنه‌ای از قیمت‌های مورد انتظار) ارزش ذاتی را محاسبه کند که این موضوع نیز باعث محاسبه چندین ارزش ذاتی خواهد شد که این موضوع نیز باعث پایین آمدن قابلیت اتکاء ارزش‌های ذاتی محاسبه شده و سردرگمی‌ استفاده‌کنندگان از تحلیل بنیادی خواهد شد.

اصولا فعالیت در بسیاری از بازارها نیازمند دانستن تحلیل تکنیکال است‌، بازار معاملات جهانی (فارکس)، بازار آتی کالاهای کشاورزی‌، فلزی و. از این دست است.

تحلیل‌گران بنیادی تجارب بسیاری دارند از اوقاتی که سرمایه‌گذاران خلاف قاعده عمل می‌کنند، یعنی سهامی را در قیمتهای بسیار بالاتر از ارزش ذاتی می‌خرند و بالعکس در مواردی سهامی را در قیمتهای پایین‌تر از ارزش ذاتی می‌فروشند. در واقع سرمایه‌گذاران با تحلیل‌هایی فراتر از تحلیل‌های بنیادی تصمیمات سرمایه‌گذاری خود را اتخاذ می‌کنند.

اگر چه مالی رفتاری در پی توضیح این گونه رفتار سرمایه‌گذاران است ولی انفعال تحلیل‌گران بنیادی در این گونه مواقع جالب توجه است. اما تحلیل‌گران تکنیکی با فرض عدم اهمیت چرایی و اهمیت داشتن چیستی از این فرصت‌های ایجادشده حداکثر استفاده را می‌کنند. در حقیقت ابزارهای طراحی شده در تجزیه و تحلیل تکنیکال حالتهای روانی بازار را بهتر نمایانگر می‌سازند، این حقیقتی غیر قابل انکار است که تغییرات احساسی و روانی سرمایه‌گذاران و فعالان بازار سرمایه را با ابزارهای تحلیل بنیادی نمی‌توان اندازه‌گیری کرد، در حالی که ابزارهای بسیاری در تجزیه و تحلیل تکنیکال برای این مهم وجود دارد. به عنوان مثال با استفاده از اندیکاتور شاخص قدرت نسبی (RSI) به راحتی می‌توان افراط در فروش (حالت خرسی بازار) و افراط در خرید (حالت گاوی بازار) را مشخص نمود. توجه به مسائل روانشناسی سرمایه‌گذاران در تحلیل تکنیکال مورد توجه قرار گرفته است، چیزی که در تحلیل بنیادی اثری از آن نمی‌توان پیدا کرد.

مدلهای تحلیل بنیادی کیفیت درونی شرکتها را کنکاش می‌کنند و به عرضه و تقاضا توجهی نمی‌کنند. عملکرد یک شرکت هرطور که باشد و در خصوص سهام آن هر چیز که گفته شود، یک مسئله مسلم و غیر قابل تغییر است، اگر قدرت خریداران بیش‌تر از فروشندگان باشد قیمت ان سهم بالا می‌رود و بالعکس اگر قدرت فروشندگان بر خریداران فزونی داشته باشد قیمت آن سهم پایین می‌رود و چنانچه قدرت خریداران و فروشندگان برابر باشد قیمت سهم تغییر چندانی نخواهد کرد. که این مکانیزم متاثر از قانون غیر قابل انکار عرضه و تقاضاست. چیزی که اصلا مد نظر تحلیل‌گران بنیادی نیست ولی تحلیل‌گران تکنیکی حداکثر استفاده را از آن می‌برند.

تفاوت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال چیست؟ مقایسه فرق بین تحلیل تکنیکی و بنیادی

تفاوت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال چیست؟ مقایسه فرق بین تحلیل تکنیکی و بنیادی

تفاوت هایی بین تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال وجود دارد که دانستن آن ها می توانید مفید باشد، در این مقاله با مقایسه فرق بین تحلیل تکنیکی و تحلیل بنیادی شما را با این مفاهیم آشنا خواهیم کرد، همراه داتیس نتورک باشید.

تفاوت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال چیست؟ مقایسه فرق بین تحلیل تکنیکی و بنیادی

تحلیل تکنیکال و فاندامنتال

تجزیه و تحلیل بنیادی به زبان ساده به روشی برای اندازه گیری ارزش ذاتی دارایی با بررسی عوامل اقتصادی و مالی مرتبط با آن گفته می شود.

تحلیلگران فاندامنتال هر چیزی را که می تواند بر ارزش دارایی تأثیر بگذارد ، مطالعه می کنند.

از عوامل کلان اقتصادی مانند وضعیت اقتصاد و شرایط صنعت گرفته تا عوامل خرد اقتصادی مانند اثربخشی مدیریت شرکت.

هدف نهایی رسیدن به عددی است که یک سرمایه گذار می تواند آن را با قیمت فعلی یک دارایی مقایسه کند تا ببیند آیا ارزش دارایی پایین آمده یا گران شده است.

این روش تجزیه و تحلیل سهام برخلاف تحلیل تکنیکال که از طریق تجزیه و تحلیل داده های تاریخی بازار از جمله قیمت و حجم ، جهت قیمت ها را پیش بینی می کند به بررسی مسائل بنیادی سهم می پردازد.

تفاوت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال چیست؟ مقایسه فرق بین تحلیل تکنیکی و بنیادی

Technical Analysis روشی برای پیش بینی و تحلیل رفتار بازار های معاملاتی است که با توجه به نمودار ها انجام می شود.

تحلیل تکنیکی یا تحلیل فنی روشی برای پیش ‌بینی قیمت‌ها در بازار از طریق مطالعه وضعیت گذشته بازار است.

در این تحلیل از طریق بررسی تغییرات و نوسان‌های قیمت‌ها و حجم معاملات و عرضه و تقاضا می‌توان وضعیت قیمت‌ها در آینده را پیش‌بینی کرد.

این روش تحلیل در بازار ارزهای خارجی، بازارهای بورس اوراق بهادار و بازار طلا و دیگر فلزات گران‌بها کاربرد گسترده‌ای دارد.

متخصصان تحلیل تکنیکال ارزش ذاتی اوراق بهادار را اندازه‌گیری نمی‌کنند، در عوض از نمودارها و ابزارهای دیگر برای شناسایی الگوهایی که می‌تواند فعالیت آتی سهم را پیش‌بینی کند، بهره می‌جویند.

این نوع تحلیل با استفاده از «مطالعه رفتار و حرکات قیمت و حجم سهام در گذشته و تعیین قیمت و روند آینده سهم» صورت می‌پذیرد.

تفاوت تحلیل تکنیکی و بنیادی

در تحلیل بنیادی، فرد با استفاده از داده‌های صورت‌های مالی و تجزیه و تحلیل آنها و بررسی پارامترهای اقتصادی موثر (نظیر اخبار و طرح‌های توسعه) وضعیت سهام یک شرکت را مورد بررسی قرار می‌دهد.

طرفداران نظریه بنیادی معتقدند که «قیمت در بلند مدت به سوی ارزش ذاتی میل می‌کند.»

بنابراین هرگاه در فرآیند ارزش‌گذاری بنیادی سهام، فاصله یا شکاف بین ارزش با قیمت روز ملاحظه کنند از این مساله برای نتیجه‌گیری در مورد ارزندگی یا عدم ارزندگی و متعاقب آن خرید یا فروش سهام استفاده می‌کنند.

بدین ترتیب در تحلیل بنیادی آنچه اهمیت دارد، تشخیص صنایع برتر از لحاظ رشد سودآوری وپس از آن تعیین شرکت‌هایی است که در صنایع مذکور دارای وضعیت مناسبی هستند.

تحلیل بنیادی معمولا بر اطلاعات و داده‌های گنجانده شده در صورت‌های مالی تمرکز دارد.

از این طریق می‌تواند در خصوص ارزش‌گذاری سهام به سرمایه‌گذاران کمک کند.

اما تحلیل تکنیکال با مطالعه قیمت‌های گذشته و حجم مبادلات، حرکت‌های آینده قیمت سهم را پیش‌بینی می‌کند.

اساس این تحلیل‌ها بر استفاده از نمودار و رابطه‌های ریاضی استوار است تا بدین نحو با کشف روندهای تغییر قیمت، فرصت‌های خرید و فروش مشخص شود.

بنابراین می‌توان گفت تحلیل تکنیکی «فرآیند مطالعه و تحلیل قیمت‌های تاریخی سهام در جهت تعیین قیمت‌های احتمالی آینده است.» این کار به وسیله مقایسه روند تغییرات جاری با حرکت‌های مشابه قیمت در گذشته انجام می‌گیرد تا بدین وسیله روند آتی پیش‌بینی شود.

در خصوص میزان موفقیت این روش‌ها باید گفت که در هر دو زمینه نمونه‌های بسیار موفقی از افراد تحلیلگر و سرمایه‌گذار چه در زمینه بنیادی و چه تکنیکال در بازارهای مالی جهان وجود دارد و از آنجا که اساسا منشاء ایجاد دو روش با یکدیگر متفاوت است، نمی‌توان برتری خاصی برای هریک نسبت به دیگری قائل شد.

تفاوت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال چیست؟ مقایسه فرق بین تحلیل تکنیکی و بنیادی

جمع بندی مقایسه تحلیل تکنیکال و فاندامنتال

به عنوان یک رهنمود کلی روشی ترکیبی را می‌توان مطرح کرد.

که از نظر نگارنده برای فعالیت سرمایه‌گذاران نیمه حرفه ای در بازار سهام راهگشا است.

براساس این روش، ابتدا ارزندگی سهام یک شرکت با روش تحلیل بنیادی مورد تایید قرار می‌گیرد.

سپس با تحلیل تکنیکال زمان مناسب خرید یا فروش تشخیص داده می‌شود.

بدین ترتیب گستره بررسی تکنیکال، تنها بر سهام شرکت‌هایی محدود می‌شود که با پارامترهای تحلیل بنیادی قبلا تایید شده‌اند.

البته به کارگیری این روش نیازمند تسلط نسبی بر مباحث تحلیل بنیادی و تکنیکال به صورت توامان است.

امیدواریم مقاله بررسی تفاوت های تحلیل تکنیکال و فاندامنتال برای شما عزیزان مفید بوده باشد.

تکنیکال یا فاندامنتال ؟

تحلیل تکنیکال یا فاندامنتال: از کدام تحلیل باید استفاده کرد؟

تکنیکال یا فاندامنتال

برای دهه‌ها، ترجیح تحلیلگران استفاده از تحلیل فاندامنتال بود. با پیشرفت تحلیل داده و مدلسازی‌های مربوط به آن، تحلیل تکنیکال نیز پرطرفدار شد. با توجه به آنکه هرکدام جنبه‌های متفاوتی را در تحلیل مد نظر قرار می‌دهند، پاسخ ایده آل آن است که از هر دو استفاده شود. برای تحلیل‌های بلند مدت، نیازمند به داده‌های کلان و عوامل بزرگ و تاثیرگذار تفاوت تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال هستیم، بنابراین تحلیل فاندامنتال در الویت قرار دارد. در حالتی که بخواهیم براساس نوسانات کوتاه مدت تحلیل کنیم، تحلیل تکنیکال کاربرد بیشتری خواهد داشت.

درک تفاوت بین تحلیل تکنیکال و فاندامنتال برای تریدرهای ارز دیجیتال ضروری است. در این پست به مقایسه تفاوت آنالیز تکنیکال و بنیادی می‌پردازیم.

یکی از مهمترین بخش‌های بازار ارزهای دیجیتال، تحلیل است. با کمک تحلیل، ارزنده بودن یک رمز ارز را می‌توان تشخیص داد و بهترین زمان برای خرید و فروش آن را تعیین کرد. بدون آنالیز، صرفا بر اساس شانس عمل کرده و احتمال ضرر کردن در مقایسه با سود بردن به شدت افزایش پیدا می‌کند. علت اصلی بازنده بودن بسیاری از بازیگران در تفاوت تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال بازارهای مالی، کوچک شمردن اهمیت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال و عدم درک تفاوت آن‌ها است.

هدف در اینجا تعیین ارزش ذاتی یک دارایی (در حوزه فعالیت ما یک ارز دیجیتال) است. تلاش بر این است که بالاتر یا پایین‌تر بودن قیمت کنونی یک رمز ارز در مقایسه با ارزش ذاتی آن را مشخص کرد. به این ترتیب فرد به استراتژی مناسبی برای سرمایه‌ گذاری در یک رمز ارز دست خواهد یافت. برای درک بهتر، مثال زیر را در نظر بگیرید. این مثال به درک بهتر تفاوت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال کمک می‌کند.

تصور کنید فردی تصمیم گرفته در یک شرکت اقدام به سرمایه گذاری کند. برای اطمینان از سلامت مالی این شرکت، او قادر است مواردی مثل درآمد شرکت، ترازنامه، صورت‌های مالی و گردش پول را در آنجا ارزیابی کند. این احتمال وجود دارد که او قبل یا بعد از این بررسی‌ها، به صنعت مربوط به حوزه فعالیت شرکت نیز توجه کرده و تحقیقاتی درباره آن انجام بدهد. در آنالیز بنیادی، بعد از این عمل، سوالاتی مثل رقبا، جامعه هدف و سرعت گسترش یا حتی کوچک شدن آن صنعت مطرح می‌شود. حتی می‌توان مطالعات خود را گسترده‌تر کرد تا ملاحظات اقتصادی مانند نرخ بهره و تورم نیز در تحلیل گنجانده شوند. این یک رویکرد از پایین به بالا است.

تحلیل تکنیکال و فاندامنتال

همانطور که گفتیم در تحلیل بنیادی هدف نهایی، تجزیه و تحلیل ارزش و قیمت ذاتی یک دارایی و مقایسه آن با قیمت فعلی است. اگر ارزش واقعی از قیمت کنونی بالاتر باشد، نتیجه می‌گیریم دارایی مورد نظر اکنون ارزان‌ به فروش می‌رسد. اگر ارزش واقعی پایین‌تر از قیمت کنونی باشد، قیمت حال حاضر دارایی مورد نظر گران تلقی می‌شود. به این ترتیب می‌توان درباره بهترین زمان خرید و فروش یک رمز ارز تصمیم گرفت.

مزایا و معایب تکنیکال یا فاندامنتال

در نظر داشته باشید اگرچه همه قادر هستند از تحلیل فاندامنتال برای آنالیز انواع دارایی در بازارهای مالی مختلف استفاده کنند، اما در دنیای رمز ارزها ممکن است اوضاع متفاوت باشد، چرا که یافتن بخشی از داده‌ها دشوار یا غیر ممکن است و همبستگی سنگینی بین کوین‌های گوناگون وجود دارد. در نتیجه احتمال ناکارآمد شدن یا پایین آمدن دقت تحلیل بنیادی در اینجا بالا می‌رود.

البته نباید فراموش کرد در صورتی که (با درک درست از تفاوت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال) آن را به درستی انجام بدهیم، قادر است با دقتی زیاد ارزان یا گران بودن قیمت یک دارایی را در مقایسه با ارزش ذاتی آن مشخص کند. اسطوره‌های سرمایه ‌گذاری مانند وارن بافت و بنجامین گراهام در طول چندین دهه ثابت کرده‌اند که استفاده درست از آنالیز بنیادی نتایجی شگفت‌انگیز و بسیار سودآور خواهد داشت.

از طرفی دیگر، مشکل اینجاست که به سختی می‌توان به یک تحلیل فاندامنتال خوب و در عین حال ساده و قابل فهم دست پیدا کرد. هدف این نوع آنالیز، در چند کلمه یعنی «تعیین ارزش ذاتی» خلاصه می‌شود، اما این کار از آن چه تصور می‌کنید بسیار دشوارتر است! مشخص کردن ارزش واقعی یک رمز ارز، فرآیندی وقت‌گیر بوده و به کار بسیار بیشتری نسبت به ارتباط دادن اعداد به یک فرمول، نیازمند است. تحلیل فاندامنتال در گرو ارزیابی عوامل متعدد بوده و منحنی یادگیری در آن کاملا شیب‌دار است

مقایسه تفاوت‌ تحلیل بنیادی و تکنیکال

آنالیز فاندامنتال راهکاری قدرتمند به منظور ارزیابی شرکت‌ها بوده و از این نظر، آنالیز تکنیکال نمی‌تواند با آن رقابت کند. برای سرمایه‌گذاران، تحقیق روی طیف وسیعی از معیارهای کمی و کیفی، یک نقطه شروع اساسی برای هر نوع سرمایه‌‌گذاری و بیزینس است. تحلیل بنیادی به مطالعه و بررسی شرایط و وضعیت یک دارایی، در اینجا یک رمز ارز مشخص، می‌پردازد. هدف اصلی آن، تعیین ارزش واقعی دارایی مورد نظر است. در مقابل، تحلیل تکنیکال از طریق مطالعه وضعیت گذشته، قیمت آن ارز دیجیتال را در آینده پیش‌بینی می‌کند.

طرفداران روش فاندامنتال معتقد هستند قیمت حال حاضر یک رمز ارز، لزوما منعکس‌کننده ارزش واقعی آن نیست. این ایدئولوژی و نوع نگاه، پایه تصمیمات سرمایه‌گذاری در روش آنالیز نام برده است. در آن سو، دوست‌داران روش تکنیکال اعتقاد دارند از طریق ارزیابی عملکرد و رفتار قیمت در گذشته و همچنین بررسی حجم معاملات، می‌توانید رفتار آینده را نیز تا حد زیادی پیش‌بینی کنیم. آن‌ها به جای مطالعه عوامل بیرونی، خود را درگیر نمودارهای قیمت، الگوها و روند بازار می‌کنند.

دیدگاه افراد معتقد به فرضیه بازار کارا (Efficient-Market Hypothesis) نیز جالب است. اعتقاد آن‌ها بر این است که با اتکای همیشگی به تحلیل تکنیکال، موفقیت امکان‌پذیر نیست. گفتنی است در یک بازار کارا، اطلاعات موجود خیلی سریع روی قیمت اوراق بهادار اثر می‌گذارند. به عبارتی در اینجا اطلاعات بلافاصله بر قیمت سهام تاثیر گذاشته و قیمت‌ها، طبق این اطلاعات تعدیل خواهند شد. فرض بر این است که افراد فعال در یک مارکت، به منظور تصمیم‌گیری درباره خرید یا فروش یک دارایی، همه اطلاعات مربوط را در قیمت در نظر می‌گیرند.

خلاصه تفاوت تحلیل بنیادی و تکنیکال

تحلیل تکنیکال برای معاملات کوتاه مدت استفاده می‌شود، اما تحلیل بنیادی دید بلند مدت‌تری دارد، زیرا نگاه تحلیلگران بنیادی کلی است. برخلاف تحلیل بنیادی، تحلیل تکنیکال نیاز به دانش بالای علوم اقتصادی و سیاسی ندارد.

تحلیل بنیادی به دنبال پیدا کردن رابطه بین حرکات قیمت و اخبار اقتصادی است، اما در تحلیل تکنیکال تنها فاکتوری که مورد ارزیابی قرار می‌گیرد، قیمت است.

تحلیل تکنیکال مناسب‌ترین زمان ورود یا خروج را در کوتاه‌ مدت نشان می‌دهد، در حالی که تحلیل بنیادی سهم خوب را برای بلندمدت شناسایی می‌کند.

هزینه و زمان تحلیل تکنیکال کم است، اما این هزینه و زمان برای تحلیل بنیادی مقداری قابل توجه است.

نتایج تحلیل تکنیکال در صورت عدم رعایت قوانین با خطا مواجه می‌شود، اما نتایج تحلیل بنیادی در صورت تغییرات محیطی تحلیل، با خطا مواجه می‌شوند.

تحلیل تکنیکال از نمودار و اندیکاتور و تحلیل بنیادی از اطلاعات مالی شرکت، صنعت و عوامل محیطی مانند دلار برای تحلیل استفاده می‌کند.

در تحلیل بنیادی روند گذشته ارز دیجیتال و تغییرات قیمتی در طول تاریخ مورد مطالعه قرار نمی‌گیرد، اما در تحلیل تکنیکال تغییرات کنونی برای مطالعه روند در آینده به کار می‌رود، زیرا در تحلیل تکنیکال اعتقاد بر این است که روند گذشته دوباره تکرار خواهد شد.

قیمت و حجم ترند سهام، تنها ورودی های تحلیل تکنیکال هستند، در حالی که بررسی وضعیت درآمد، ترازنامه، و وضعیت جریان نقدینگی یک شرکت، در تحلیل بنیادی مهم به شمار می‌روند.

در بازار ارزهای دیجیتال تحلیل بنیادی بهتر است یا تکنیکال؟

بازار ارزهای دیجیتال

فعالان بازارهای مالی بعد از چند دهه استفاده از تحلیل تکنیکال و فاندامنتال و مقایسه تفاوت آن‌ها، اکنون به این نتیجه رسیده‌اند که در مارکت‌های مختلف، مخصوصا رمز ارزها، بهترین استراتژی استفاده ترکیبی از آن‌ها است. نباید این دو را شبیه یک رقیب دید و صرفا روی یک روش متمرکز شد، بلکه آن‌ها مکمل یکدیگر هستند.

این دو روش، دست به دست هم، درک ما را نسبت به زمینه‌های مختلف یک بازار مالی زیادتر می‌کنند. بعید نیست افرادی سبک معاملاتی منحصربه‌فرد خود را داشته و از آن استفاده کنند، اما در عمل، بسیاری از تریدرها از یک یا ترکیب این دو روش تحلیلی در معاملات خود بهره می‌برند. این روش‌ها هم در تحلیل‌های کوتاه مدت و هم در تحلیل‌های بلند مدت قابل استفاده هستند.

سهام بنیادی

سهام بنیادی چیست ؟| ویژگی ها و تفاوت آن ها با سهام غیربنیادی

سهام بنیادی چیست ؟| ویژگی ها و تفاوت آن ها با سهام غیربنیادی

سهام بنیادی چیست ؟| ویژگی ها و تفاوت آن ها با سهام غیربنیادی

یکی از اصطلاحاتی که معمولا توسط افراد سرمایه گذار در بورس استفاده می شود «سهام بنیادی» است. امروزه کسانی که در بورس سرمایه گذاری می کنند همیشه به دنبال سرمایه گذاری در سهم‌های پر سود هستند و از روش های مختلفی تفاوت تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال برای این کار استفاده می کنند. از جمله این روش ها می توان به تحلیل بنیادی، تحلیل تکنیکال، فیلترنویسی و. اشاره کرد. اما عبارت سهام بنیادی چیست؟ چه تفاوتی با سهم غیر بنیادی دارد؟ در این مقاله به موضوعات سهم بنیادی، نحوه شناسایی آن ها، فاکتورهای اصلی تشخیص سهم بنیادی از غیربنیادی خواهیم پرداخت. اگر شما جزو آن دسته از افرادی هستید که برای چرخاندن سهام خود از سبدگردان استفاده می کنید پیشنهاد ما به شما این است که تا انتهای این مقاله همراه ما باشید.

مقدمه

نرم افزار سهام کاوش

یکی از روش های سرمایه گذاری موفق در بورس، چیدن استراتژی خوب و مناسب است. انتخاب سهام بنیادی و شاخص ساز برای سرمایه گذاری در بازار بورس می باشد؛ بهترین است. به این علت که این نوع شرکت ها تاثیر بیشتری در شاخص بورس دارند و می توانند در بلندمدت، سود خوبی را برای به همراه داشته باشند. به بیانی ساده تر شرکت های بنیادی وضعیت سودسازی بسیار خوبی دارند. پرداخت سود این شرکت ها سر وقت و در بیشترین حالت ممکن بوده است و معاملات سهام آن ها بدون ابهام و با مدیریت بازارگردان انجام می شود.

سهام بنیادی چیست؟

اگر بخواهیم تعریف مختصر و ساده ای این باره داشته باشیم، سهام بنیادی سهامی است که پس از بررسی توسط تحلیلگران، ارزش ذاتی خوبی برای آن تشخیص داده شود. به بیانی دیگر در روش تحلیل بنیادی، تمرکز بر روی یافتن ارزش ذاتی سهم می باشد. در این روش هدف یافتن حداقل و حداکثر قیمت برای انجام معاملات روزانه نیست بلکه در این نوع تحلیل باید به دنبال سهمی بود که پشتوانه قوی داشته باشد تا بتوان برای مدت طولانی سهامدار آن بود. سهم هایی که از این ارزش برخوردار باشند را سهم بنیادی می گویند. همان طور که می دانید امروزه یکی از مهمترین مشکلات مربوط به شرکت های سهامی، کنترل، بررسی و چگونگی وضعیت سهام اعضاء و مدیریت سبد سهام و بروز نگهداری اطلاعات و روند بازدهی می باشد که با انتخاب یک نرم افزار سهام مناسب می توان این مشکلات را به راحتی از پیش رو برداشت.

نکته قابل توجهی که در این مبحث باید در نظر داشت این است که سهام بنیادی با دیدگاهی بلندمدت مورد بررسی قرار می ‌گیرد. ویژگی مثبتی که این سهام دارد این است که در آینده روندی رو به رشد خواهد داشت. بدین معنا که فراز و فرودهای بیش از حد را تجربه نمی ‌کند بلکه تنها در زمان اصلاح بازار دچار نوسان می ‌شود. این نوع سهام همیشه سوددهی دارند اما سوددهی آن ها به شکلی نیست که توجه نوسان‌گیران را به خود جلب کند.

اگر شما هم جزو سهامداران بورس هستید حتما متوجه این موضوع شده اید که این ویژگی‌ها تا حد زیادی به شرایط شرکت بورسی مربوط به سهم بستگی دارد. تحلیل‌گران بنیادی با استفاده از اطلاعاتی چون صورت وضعیت‌های مالی شرکت، نحوه مدیریت و. که می‌تواند وضعیت شرکت را به خوبی به نمایش بگذارد با در نظر گرفتن سرمایه‌گذاری‌های شرکت و جایگاه رقابتی آن، به تصمیم‌گیری درباره این که سهام بنیادی است یا خیر، می‌پردازند.

سهام های بنیادی بورس کدامند؟

سهام شاخص بنیادی بورس

بهترین سهام بنیادی بورس سهم هایی هستند که نقدشوندگی بالایی دارند و ارزش بازار آن ها بسیار بالا می باشد. این نوع سهام در صنعت و گروه بورسی که در آن فعالیت دارند بسیار سرآمد بوده و همواره از آن ها به خوبی یاد می شود. برای درک بهتر موضوع مثالی را شرح داده ایم: یکی از سهم های بنیادی بازار، نماد فولاد (همان شرکت فولاد مبارکه اصفهان ) است. در این سهام حجم معاملات و شناوری بالا، ریسک سرمایه گذاری کم و سودآوری شرکت متداوم می باشد.

تحلیلگران مالی و سرمایه‌گذاران به کمک نرم افزار سهام یا نرم افزارهای تحلیل بنیادی می توانند گزارش های مالی شرکت ها تفاوت تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال را در کوتاه ترین مدت ممکن و با دقیق ترین شکل ارزیابی کنند. یکی از ویژگی های مثبت این نوع نرم افزارها این است که می توان به کمک آن ها ساختارها یکپارچه شوند و همه داده ها را به صورت لحظه ای و به صورت همزمان در اختیار تحلیلگران قرار دهند.

خصوصیات سهام بنیادی

    • ثبات سودآوری
    • حاشیه سود مناسب
    • نقدشوندگی بالا در بورس
    • عمر بالای شرکت
    • انتشار مداوم اطلاعات و اخبار
    • درصد تقسیم سود بالا و تقسیم سود سریع در انتهای سال مالی
    • چشم انداز مثبت برای صنعتی که سهم در آن قرار دارد

    تفاوت سهم بنیادی و غیربنیادی چیست؟

    تفاوت سهم بنیادی و غیربنیادی

    در این مبحث به تفاوت سهام بنیادی و غیر بنیادی خواهیم پرداخت. اما ارائه این مطلب به این معنی نیست که این سهام خوب یا بد است. سهم غیربنیادی بدین معناست که برای سرمایه گذاری با استراتژی بلندمدت پیشنهاد نمی‌شود. در حالی که ممکن است سهم غیربنیادی در تحلیل تکنیکال با ارزش شمرده شود و مورد خوبی برای سهامداران با استراتژی کوتاه‌مدت به حساب بیاید.

    همان طور که در بالا به آن اشاره کردیم در تحلیل بنیادی ارزش ذاتی سهم تخمین زده می شود، اما در این تحلیل نمی توان حداقل و حداکثر قیمت را تشخیص داد. در مقابل این تحلیل، تحلیل تکنیکال قرار دارد که می‌توان به راحتی به قیمت دست پیدا کرد در حالی که ارزش ذاتی سهم قابل تشخیص نخواهد بود.

    فاکتورهای فرعی تشخیص سهم های بنیادی

      • میزان تاثیر در شاخص کل
      • نسبت دارایی‌ ها به بدهی‌های آن شرکت
      • برنامه‌ های آینده شرکت، از جمله قراردادها، گسترش مجموعه و.
      • تغییر روند پلکانی از زیان‌ده به سمت ثبات و در نهایت رسیدن به سوددهی
      • روند افزایشی نرخ فروش محصولات، خدمات و.

      کدام سهم بهتر است؟ بنیادی یا غیربنیادی؟

      سهام غیربنیادی یا بنیادی

      با توجه به توضیحات شرح داده شده در بالا حتما تا به الان به این نتیجه رسیده اید که بهترین گزینه برای سرمایه‌گذاری سهام بنیادی است. بر طبق وضعیت خوب این شرکت‌ها، رسیدن به سودهی در سهام آن‌ها حتمی است. اما بسیاری از سهامداران بورسی از نوسان قیمت سهام بهره می برند به عبارتی دیگر در سهم بنیادی که افزایش و کاهش ناگهانی قیمت اتفاق نمی‌افتد، سود چندانی برایشان در پی نخواهد داشت. حتما این سوال در ذهن شما به وجود آمده است که پس چگونه متوجه شویم که سهم بنیادی بهتر است یا سهم غیر بنیادی؟

      سهام بنیادی بهتر است یا سهام غیر بنیادی؟ پاسخ به این سوال را این گونه مطرح می کنیم که در ابتدا شما باید چند موضوع را مد نظر قرار دهید. به عنوان مثال نحوه فعالیت در بازار بورس: برای سهامدارنی که به صورت روزانه در بازار مشغول فعالیت هستند، خرید و فروش سهام غیر بنیادی سود خوبی می‌تواند داشته باشد. فقط کافی است سهامدار روش تحلیل تکنیکال را بیاموزد. سپس با استفاده از آن، پایین‌ترین قیمت برای ورود به سهم و بالاترین قیمت برای خروج از آن را پیدا خواهد کرد و در نهایت از معاملات سهام غیر بنیادی به سود خوبی می‌رسد. در نظر داشته باشید که این روش ریسک بالایی دارد.

        • نکته ای که در این مبحث باید در نظر داشته باشید این است که با امکانات نرم افزار مدیریت امور سهام، می‌توان قدمی بزرگ در راستای کاهش مشکلات ناشی از عدم شناسایی رفتار سرمایه‌گذاران و متغیرهای تأثیرگذار بر قیمت و بازده سهام برداشت.

        اکثر سهامداران سرمایه‌گذاری با استراتژی بلندمدت، ریسک‌پذیری کمتر و احتمالا با دارایی بیشتر، معمولا سهام بنیادی را انتخاب می‌کنند. در برخی از سهامداران مشاهده شده است که چندین سهم بنیادی و غیر بنیادی را در سبد سهام خود قرار داده و با در نظر گرفتن هر دو استراتژی بلندمدت و کوتاه‌مدت به مدیریت آن می‌پردازند. برای انجام چنین کاری، برخورداری از دانش بورسی اهمیت زیادی دارد.

        اهمیت نرم افزار سهام

        نرم افزارهای حسابداری و مدیریتی کاوش

        یکی از مهم‌ترین مشکلات شرکت‌های سهامی، خریداران سهام، کارگزاری‌ها و مدیران بورسی مواردی مثل مدیریت سبد سهام، بررسی وضعیت سهام اعضای یک شرکت، به‌روز نگهداری اطلاعات و روندهای بازدهی سهم است. تحلیلگران برای حل مشکلات، نرم افزار امور سهام، به عنوان یک نرم افزار مدیریتی که می‌تواند مشکلات پیشروی دنیای بورس را حل کند پیشنهاد می دهند.

        نرم افزار سهام از دسته نرم افزارهای حسابداری و مدیریتی کاوش، نرم افزاری است که با توجه به نیازمندی ها و دغدغه های مدیریت شرکت های سهامی، سرمایه گذاری و تعاونی طراحی شده است. با استفاده از این نرم افزار شما امور مدیریتی خود را با سرعت و دقتی بالا انجام خواهید داد و این دقت عمل باعث اعتماد سهامداران بیشتری به شرکت شما خواهد شد. نکته نرم افزارهای شرکت کاوش آن است که شما بدون نیاز به دانش خاصی و با استفاده از خدمات پشتیبانی این مجموعه به راحتی می توانید از نرم افزار استفاده کنید.

        سخن پایانی

        در طی این مقاله به تفاوت سهام بنیادی و غیربنیادی و نحوه سودهی هر کدام پرداختیم. همان طور که در بالا اشاره شد تصمیم‌گیری برای ورود به هر کدام از این سهام به استراتژی فرد سرمایه‌گذار وابسته است. نکته ای که باید در نظر داشته باشید این است که سرمایه‌گذاری در هر کدام از سهم بنیادی و غیربنیادی می ‌تواند سودده باشد، به شرطی که سرمایه‌گذار دانش بورسی خود را ارتقا دهد و بتواند تصمیمات خود در بازار بورس را مدیریت کند.

        مقایسه تحلیل بنیادین با تحلیل تکنیکال

        مقایسه تحلیل بنیادین با تحلیل تکنیکال

        تحلیل فنی و تحلیل بنیادین دو مکتب فکری مهم در بازارهای مالی هستند . همانگونه که قبلاً بیان کردیم ، تحلیل تکنیکال یا فنی تغییر و حرکت قیمت اوراق بهادار را مد نظر دارد و از این داده ها برای پیش بینی تغییرات و حرکت آینده قیمت آن ، استفاده می کند . از سوی دیگر ، تحلیل بنیادین به عامل های اقتصادی توجه می کند که این عامل های اقتصادی به مبانی یا اصول اقتصاد معروفند . در اینجا به بیان تفاوت های این دو ، انتقادات وارد بر تحلیل فنی و چگونگی بکارگیری تفاوت تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال همزمان تحلیل فنی و بنیادین برای تحلیل بازار اوراق بهادار ، خواهیم پرداخت .
        ● مقایسه نمودار با اظهار نامه های مالی
        در ابتدایی ترین سطح ، یک تحلیلگر فنی یک سهم را بر اساس نمودار ها تحلیل می کند در حالیکه یک تحلیلگر بنیادین با اظهار نامه های مالی کار خود را شروع می کند.
        یک تحلیلگر بنیادین با بررسی ترازنامه ها (Balance sheet) ، اظهار نامه های گردش نقدینگی و اظهار نامه های درآمد ، می کوشد تا ارزش یک شرکت را تعیین کند . در عبارات مالی ، یک تحلیلگر می کوشد تا ارزش ذاتی (درونی) یک شرکت را اندازه گیری کند. در این روش ، گرفتن تصمیمات سرمایه گذاری نسبتاً ساده تر است و در صورتی که قیمت یک سهام از ارزش ذاتی آن پایینتر باشد ، فرصت بسیار خوبی برای سرمایه گذاری خواهد بود . اگر چه این یک عبارت (که تحلیل فنی فقط مربوط به اظهارنامه های مالی است) جهت ساده سازی مفاهیم این مقاله بیان شده است ، ولی به عنوان یک مبنای فکری ساده ، همواره صادق و قابل قبول است.
        از سوی دیگر ، متخصصینی که با تحلیل فنی کار می کنند ، معتقدند که نیازی به تحلیل مبانی شرکت نیست چون تمام اینها در قیمت سهام نهفته اند. این کارشناسان معتقدند که تمام اطلاعاتی را که آنها درباره یک سهام خاص نیاز دارند ، می توانند در نمودارها پیدا کنند .
        ● افق زمانی
        تحلیل بنیادین در مقایسه با تحلیل فنی یک راهکار دراز مدت را برای تحلیل بازار به کار می برد . در حالیکه تحلیل فنی را می توان در یک قالب زمانی چند هفته ای ، چند روزه و حتی چند دقیقه بکار برد ، تحلیل بنیادین سهام مربوطه را طی چند سال بررسی می کند .
        ● مقایسه داد و ستد با سرمایه گذاری
        نه تنها تحلیل فنی در مقایسه با تحلیل بنیادین کوتاه مدت است بلکه اهداف یک خرید (یا فروش) سهام برای هر راهکار متفاوت است . به طور کلی ، تحلیل فنی برای داد و ستد و تحلیل بنیادین برای سرمایه گذاری به کار می رود . سرمایه گذاران چیزهایی را می خرند که معتقدند ارزش آن افزایش خواهد یافت ، درحالیکه تجار چیزی را داد و ستد می کنند که معتقدند می توانند آنرا سریعاً با قیمت بالاتر به شخص دیگری بفروشند . اگرچه خط فاصل بین تجارت وسرمایه گذاری تار و مبهم است ولی همین خط فرضی یک تفاوت اساسی بین دو نوع تحلیل را مشخص می کند .
        هیچ جواب درستی برای این سؤال که کدامیک صحیح تر است وجود ندارد . بحث هایی در مورد هر دو نوع تحلیل وجود دارد بنابراین ، بستگی به خود شما دارد که تحقیق کنید و نظر و فلسفه خود را در مورد این نوع تحلیل ها ، تعیین کنید .
        ● آیا این دو نوع تحلیل را می توان با هم به کار برد ؟
        اگرچه تحلیل فنی و تحلیل بنیادین از نظر خیلی از کارشناسان دو قطب مخالف –آب و روغن سرمایه گذاری – هستند ولی اغلب فعالان بازار با ترکیب این دو نوع تحلیل به موفقیت های بزرگی دست یافته اند . برای مثال ، برخی تحلیلگران بنیادین از روشها ی تحلیل فنی برای مشخص کردن بهترین زمان سرمایه گذاری بر روی یک سهام با ارزش پایین ، استفاده می کنند . در اغلب موارد این موقعیت ها در مواردی پیش می آید که یک سهام ، فروش بیش از حدی داشته باشد . با زمان بندی سرمایه گذاری بر روی یک سهام ، سودهای حاصله از سرمایه گذاری را می توان تا حد زیادی افزایش داد .
        همچنین ، برخی از تحلیلگران فنی ممکن است به نتایج تحلیل بنیادین نگاه کنند تا به سیگنال فنی مورد نظر خود مقاومت ببخشند . برای مثال ، اگر یک سیگنال فروش از طریق الگوهای فنی و شاخصه ها ارایه شود ، یک تحلیلگر فنی ممکن است با مشاهده برخی داده های کلیدی بنیادین ، تصمیم خود را مجددا ً تایید کند. در اغلب موارد ، به کار گرفتن هر دو نوع تحلیل فنی و بنیادین ، بهترین شرایط تجاری و یا سرمایه گذاری را در اختیار شما قرار می دهد .

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برو به دکمه بالا