یک نمونه تحلیل بنیادی سهام

با خریداری سهمهای بزرگ هم ریسک بزرگی انجام نمیدهیم، چراکه با خریداری این سهمها سود به دست میآوریم، با رشد نرخ دلار شرکت سودآوری بیشتری خواهد داشت و بالای تورم رشد خواهند کرد
تحلیل بنیادی چیست؟
در سالهای اخیر سرمایهگذاری در بورس بیشتر مورد پذیرش قرار گرفته و عمده زیادی از افراد سرمایه یا دارایی خود را در این بازار وارد میکنند. یکی از دغدغههای اصلی مردم به منظور ورود به بورس، نحوه شناسایی یک سهم خوب به منظور سرمایهگذاری است که با استفاده از این تشخیص و ارزیابی بتوانند سرمایهگذاری موفقی در این بازار داشته باشند. در همین راستا برای تکتک افرادی که قصد ورود به بازار بورس را دارند، لازم است که نسبت به این بازار شناخت داشته و با ابزارهای مختلف و نظریههای افراد مهم در این حوزه آشنا شوند. به دنبال این امر شخص باید در جریان تمامی اخبار و اطلاعات مربوط به بازار سرمایه باشد که با استفاده از این دادهها بتواند بهترین تصمیمگیری را در امر سرمایهگذاری خود داشته باشد.
در همین جهت تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی از قویترین تکنیکهای ارزیابی و شناسایی سهم خوب در بازار به شمار میآیند که در این مقاله قصد داریم به تحلیل بنیادی و تفاوتهای آن نسبت به تحلیل تکنیکال بپردازیم. با ما همراه باشید.
مفهوم تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی روشی است که افراد در بازار بورس با استفاده از آن قادر به تشخیص ارزش ذاتی سهم هستند. در تحلیل بنیادی تمامی عوامل تأثیرگذار بر ارزش سهم، مورد بررسی قرار میگیرد. در این نوع تحلیل، از عوامل اقتصادی کلان گرفته تا عوامل اقتصادی خرد مورد توجه کارشناسان قرار میگیرد. هدف از تحلیل بنیادی این است که سرمایهگذار با استفاده از این نوع ارزیابی بتواند به این تصمیم برسد که یک سهم با قیمت فعلی در بازار، بیش از ارزش خود قیمتگذاری شده یا کمتر!
در این بازار تمام تحلیلگران در تلاش هستند که با استفاده از عوامل خرد و کلان اقتصادی بتوانند به قیمت واقعی سهم دست پیدا کنند. در همین راستا تحلیلگران وضعیت کلی اقتصاد نظیر وضعیت صنعت و شرکتها و نرخ بهره را مورد بررسی قرار میدهند و بعد از آن دست به ارزیابی اوراق بهادار میزنند.
از عواملی که با استفاده از آنها میتوان ارزش و پتانسیل رشد یک شرکت را تخمین زد، میتوان به این موارد اشاره کرد: فروش، بدهی، بازدهی، درآمد و حاشیه سود و رشد در آینده. تمامی این اطلاعات به صورت دقیق در صورتهای مالی یک شرکت منتشر میشود. لازم است این نکته را در نظر داشته باشید که شما با استفاده از تحلیل بنیادی قادر به ارزیابی انواع اوراق بهادار نظیر اوراق بدهی یا ابزار مشتقه خواهید بود.
در ادامه بیشتر با عوامل مهم و تأثیرگذار در فرآیند تحلیل بنیادی آشنا خواهید شد و به بیان تفاوت این نوع از تحلیل با تحلیل تکنیکال خواهیم پرداخت. اما قبل از آن باید به مفاهیم عمومیتر و پایهای بپردازیم که درک آنها برای شما راحتت باشد.
تحلیل بنیادی سهام چگونه انجام می شود؟
در بررسی و ارزیابی سهم با استفاده از تحلیل بنیادی اگر ارزش ذاتی سهم مورد نظر بیشتر از قیمت فعلی در بازار باشد، در اصطلاح اینجور بیان میشود که سهم کم قیمتگذاری شده است و طبیعتاً این قیمت دارای حباب منفی است که اینطور انتظار میرود که سهم به رشد خود ادامه دهد تا این حباب را پر نماید. در طرف دیگر باید این نکته را در نظر داشته باشیم که اگر ارزش ذاتی یک سهم از قیمت فعلی خود در بازار کمتر باشد معمولاً گفته میشود که سهم سنگین قیمتگذاری شده است و در مقابل حالت قبلی، اصطلاحاً سهم دارای حباب مثبت بوده و انتظار میرود که قیمت آن کاهش پیدا کند.
تحلیل بنیادی مدلی از ارزیابی در بازار بورس است که با استفاده از آن میتوان به قیمت منصفانه سهم دست پیدا کرد. طبیعتاً تحلیلگرانی که تکنیک استفاده و ارزیابی سهم را با استفاده از تحلیل بنیادی فراگرفته باشند، قادرند که ارزش واقعی سهم را پیداکرده و به یک موقعیت خوب به منظور سرمایهگذاری دست پیدا کنند یا در مقابل یک سهم با قیمت بیشتر از ارزش واقعی را قبل از اینکه بازار به تعادل برسد و قیمت فعلی باارزش ذاتی سهم یکسان شود را به فروش برسانند.
ارزش ذاتی سهم چیست؟
در مفاهیم تحلیل بنیادی ارزش واقعی سهم همان ارزش ذاتی است. به این مثال توجه داشته باشید: در حال حاضر قیمت یک سهم در بازار 3000 ریال است، در صورتیکه شما با استفاده از تحلیل بنیادی ارزش ذاتی آن را 3500 ریال ارزیابی میکنید. در نتیجه سهم موردنظر پتانسیل خوبی برای رشد خواهد داشت. در این فرآیند معمولاً سهامداران در بازار به دنبال سهمهایی هستند که به طور قابلتوجهای کمتر از ارزش ذاتی خودشان در حال معامله شدن باشند. در این راستا به این نکته و نظریه باید توجه داشت که بازار بورس در بازه زمانی بلندمدت نسبت به تحلیل بنیادی واکنش نشان میدهد تا قیمت سهمها به تعادل برسند.
بررسی عوامل کمی و کیفی در تحلیل بنیادی
در فرآیند تحلیل بنیادی هر عاملی که با شرایط مالی یک شرکت در ارتباط باشد مهم بوده و مورد بررسی قرار میگیرد. حال این پارامترها در دو گروه کمی و کیفی جای دارند که در این بخش قصد داریم این عوامل را به صورت دقیق تشریح کنیم.
بررسی عوامل کمی
همانطور که میدانید عوامل کمی به صورت اعداد قابلاندازهگیری هستند و در نهایت نتیجه دقیقتری را از ارزیابی ارائه میدهند. یکی از عوامل مهم برای تصمیمگیری تحلیل گران بازار بورس همین عوامل کمی در تحلیل بنیادی است که با استفاده از آنها ارزیابی خود را آغاز میکنند. صورتهای مالی شرکت نمایانگر وضعیت مالی شرکت بوده که در آن اطلاعات کمی نهفته است. سه صورت مالی مهم که باید به آنها توجه داشته باشید عبارتاند از: ترازنامه، صورت سود و زیان و صورت جریان وجوه نقد. در این بخش سعی داریم این صورتهای مالی را بررسی کنیم.
ترازنامه
گزارش داراییها و بدهیهای هر شرکت در بازه زمانی مشخص در ترازنامه قابل دسترس هستند. فرمول اصلی که در ترازنامه لحاظ شده است بهاینترتیب است:
داراییها = بدهیها + حقوق صاحبان سهام
دارایی هر شرکت نشاندهنده مدیریت و کنترل شرکت بر داراییها بوده که شامل وجه نقد، موجودی، ساختمان و … است. عوامل دیگری نظیر بدهیهای شرکت، میزان مالکیت سهامداران شرکت و … نشاندهنده ارزش کل وضعیت مالی شرکت هستند.
صورت سود و زیان
در صورتیکه در ترازنامه یک بررسی اجمالی به رویکرد مالی شرکت میشود، صورت سود و زیان، عملکرد شرکت را در یک بازه زمانی مشخص میکند. در نهایت با استفاده از صورت سود و زیان عواملی نظیر مخارج و سود شرکت مشخص میشود.
صورت جریان وجوه نقد
صورت جریان وجوه نقد به طور کلی نمایشدهنده گزارشهایی از قبیل جریانهای خروجی و ورودی مالی در بازه زمانی مشخص است. صورت جریان وجوه نقد، بر پروسههای در ارتباط با وجه نقد تمرکز ویژهای دارد.
بررسی تحلیل تکنیکال
همانطور که در ابتدای مقاله اشاره کردیم تحلیل تکنیکال نیز به عنوان یکی از بهترین روشهای تحلیل و ارزیابی سهم است. شایانذکر است که در این نوع تحلیل، معاملات بر اساس قیمت و حجم سهام انجام میشود و در نهایت با بهره گرفتن از نمودار سهم موردنظر و سایر ابزارها میتوان فرآیند ارزیابی را شروع و به نتیجه نهایی دست یافت. یک نکته مهم در تحلیل تکنیکال این است که در بازار هر مورد به صورت خودکار تأثیر خود را بر سهم میگذارد. در این راستا نوسانات قیمتی سهم نیز دید بیشتری به اصول بنیادی به سرمایه گذران ارائه میدهد.
تحلیل تکنیکال دارای ابزارهای زیادی است که شخص یا استفاده از آنها میتواند نقاط حمایت و مقاومت سهم را در روزهای آینده تخمین بزند، همینجور یکی از این ابزارها برای تخمین حد سود و زیان سهم کاربرد دارد که تمامی اینها مستلزم این هستند که شما بعد از گذراندن دورههای آموزشی بورسی بتوانید به بهترین شکل ممکن از آنها در ارزیابیهای خود استفاده نمایید تا به کسب سود ایدهآلی دست پیدا کنید.
سخن آخر
با توجه به مطالبی که در مقاله تحلیل بنیادی چیست؟ بیان شد، میتوان به این شکل جمعبندی کرد که بهترین روش برای سرمایه گزاری در بازار بورس و کسب سود خوب از این بازار، استفاده کردن از ابزارهای موجود در این بازار است. تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی از مهمترین و اصولیترین مواردی هستند که شما با بهره جستن از آنها قادر خواهید بود که بهترین سرمایهگذاری را برای خود رقم بزنید. واضح است که هرکدام از این روشهای ارزیابی و تحلیل، طرفدارها و منتقدان خود را دارد اما شما با توجه به تکنیکها و شناختتان از بازار باید از هردوی این روشها استفاده نمایید. این امر را در نظر داشته باشید که شما بهمنظور خرید هر وسیلهای اغلب ازنظر دوستان و کارشناسان استفاده میکنید که بهترین خرید را برای خود رقم بزنید، حال در فرآیند سرمایهگذاری در بورس بههیچعنوان قابلقبول نیست که شخص بهصورت کورکورانه دست به تزریق سرمایه خود در این بازار کرده و منتظر اتفاقهای خوب باشد.
آموزش تحلیل بنیادی بورس ایران (برای افراد مبتدی)
ارزش واقعی یک کالا یا یک سهم علاوه بر اینکه از شرایط عرضه و تقاضا تاثیر میپذیرد، به عوامل دیگر نیز بستگی دارد. تحلیل بنیادی به شما کمک میکند تا عوامل موثر بر ارزش ذاتی بررسی شود. در تحلیل سهم های بورس میزان سوددهی یک شرکت مورد بررسی قرار میگیرد. تحلیلگران بنیادی با بررسی عوامل موثر بر سوددهی فرصت های سرمایه گذاری را تشخیص میدهند. این عوامل میتواند صورت های مالی منشتر شده شرکت ها باشند و یا حتی یک اتفاق سیاسی مهم در جهان.
برای مثال زمانی که ارزش واقعی یک سهم با قیمت روز سهم تفاوت زیادی داشته باشد یعنی قیمت سهم یا خیلی بالا و یا خیلی پایین باشد تحلیلگر بنیادی تشخیص میدهد، سهم برای خرید مناسب است یا برای فروش. به طور خلاصه هدف اصلی از تحلیل بنیادی یا فاندامنتال تعیین ارزش واقعی سهام شرکتها است. در این مقاله به بررسی جامع مفاهیم پایه تحلیل بنیادی میپردازیم.
هر آنچه که یک تحلیل گر باید از خود بپرسد
- آیا درآمد شرکت رشد میکند؟
- آیا شرکت سوددهی واقعی دارد؟
- آیا میتواند بدهیهای خود را بپردازد؟
- آیا قدرت کافی برای رقابت با دیگران را دارد؟
- آیا منابع شرکت برای تولید سود، به شکلی بهینه تخصیص پیدا کردهاند؟
- در بدترین سناریو، چه اتفاقی برای سرمایهگذاران میافتد؟
چرا افرادمبتدی باید تحلیل بنیادی را یاد بگیرند؟
تحلیل بنیادی از تحلیل تکنیکال سختتر است و به همین دلیل افراد مبتدی تمایل بیشتر به تحلیل تکنیکال دارند. تحلیل بنیادی از آن رو مهم است که برای انتخاب یک سهم باید تحلیل بنیادی را بلد بود و پس از آن برای ورود یا خروج به یک سهم در زمان مناسب از تحلیل تکنیکال استفاده کرد.
توی این پک فوق العاده، تحلیل تکنیکال در بورس رو جوری یاد میگیری که تو هیچ کلاس آموزشی یا پک دیگه ای نه دیدی نه شنیدی! بورس رو سریع یاد بگیر وحسابی پول دربیار!
در تحلیل تکنیکال شما روند قیمت یک سهم یک نمونه تحلیل بنیادی سهام در بازه زمانی کوتاه میتوانید بررسی کنید. اما در بلند مدت قدرت پیش بینی شما کم میشود. این به معنی آن است ک تحلیل گران تکنیکال ارزش یک سهم و روند قیمت را در بلند مدت نمیتوانند پیش بینی کنند. در مقابل تحلیل بنیادی می تواند روند آینده دور را پیش بینی کند.
یکی دیگر از دلایل لزوم آموزش تحلیل بنیادی انتخاب سهم برای تحلیل تکنیکال است.. در تحلیل بنیادی شما سهام بسیاری از صنایع و شرکت های بی ارزش را از دایره تحلیل خود حذف میکنید و زمان بیشتری را برای تحلیل و پیش بینی سهام های باارزش صرف میکنید و پس از آن تحلیل تکنیکال به راحتی میتواند نقطه ورود به سهم و یا خروج از سهم را مشخص سازد.
بطور خلاصه روش یافتن سهام خوب در تحلیل بنیادی در تصویر زیر آموزش داده شده است:
و اما توضیحات کامل تر:
با این اپلیکیشن ساده، هر زبانی رو فقط با روزانه 5 دقیقه گوش دادن، توی 80 روز مثل بلبل حرف بزن! بهترین متد روز، همزمان تقویت حافظه، آموزش تصویری با کمترین قیمت ممکن!
رویکرد های تحلیل بنیادی
1-رویکرد پایین به بالا
این رویکرد برای افراد مبتدی گزینه بهتری است. در این رویکرد تحلیل گر، تحلیل را از شرکت آغاز می کند و به ترتیب به تحلیل صنعت، اقتصاد داخلی و درنهایت اقتصاد جهانی می پردازد. در واقع نقطه آغازین در این نوع رویکرد اخباری در مورد یک شرکت خاص می باشد.
2-رویکرد بالا به پایین
این رویکرد برای افراد حرفه ای مناسب تر است. در این رویکرد تحلیلگر تحلیل را از سطح های بالای اقتصادی یعنی اقتصاد جهانی و سپس اقتصاد کشور ، تحلیل صنعت و تحلیل شرکت می پردازد. در واقع نقطه آغازین در این رویکرد یک خبر اقتصادی یا سیاسی موثر در سطح کلان جهانی می باشد و تحلیلگر تاثیر یک خبر مهم را بر سهام شرکت میسنجد.
منابع اطلاعاتی تحلیل بنیادی
قبل از معرفی منابع اطلاعاتی لازم است تا نکاتی در باب اطلاعات ذکر کنیم:
- ابتدا باید به این نکته توجه کرد که اطلاعات در واقع داده های خام هستند که باید توسط شما تحلیل شوند به همین منظور آموزش تحلیل بنیادی ضرروی و با اهمیت است. ناآگاهی در زمینه تحلیل اطلاعات میتواند زمینه سیگنال های اشتباه و درنهایت ضرر را ایجادکند.
- نکته حائز اهمیت دیگر زمان مفید استفاده از داده ها و اطلاعات است. در صورت استفاده به موقع از داده ها شما میتوانید یک تحلیل خوب داشته باشید. داده های درست در زمان نامناسب سودی برای شما نخواهند داشت.
منابع اطلاعاتی
1-اطلاعات درونی شرکت(صورت های مالی)
صورت های مالی باید به طور مستمر در سایت کدال منتشر شوند تا این داده ها در اختیار تحلیلگران بورس قرار گیرد. از جمله این گزارشات صورت های مالی دوره ای ، گزارش هیئت مدیره ، یادداشت های توضیحی ، و دیگر خبر ها مانند دعوت به مجامع و خلاصه آنها و …. می باشد.
ترازنامه ، صورت سود و زیان ، صورت جریان وجوه نقد از جمله مهمترین صورت های مالی برای تحلیلگران بنیادی است.
2-اطلاعات بیرونی (اقتصاد کلان کشور و صنعت)
باتوجه به افزایش سرعت داده ها در اینترنت و یا شبکه های خبری شما میتوانید با دریافت روزانه خبرهای موثق یک نمونه تحلیل بنیادی سهام وضعیت سهام خود را بسنجید. هیچ گاه از شبکه های اطلاع رسانی نامعتبر استفاده نکنید.
3- وضعیت قیمت دلار و تورم
خواه نا خواه وضعیت بورس نیز مانند موارد دیگر ارتباط تنگاتنگی با قیمت ارز و تورم دارد. مادامیکه قیمت ارز افزایش پیدا می کند سهام نیز به طور کلی سیر صعودی دارند.
تحلیل بنیادی (سنجش ارزش ذاتی و ارزش روز سهم)
همانگونه که در ابتدای مقاله اشاره کردیم یکی از کاربردهای تحلیل بنیادی پی بردن به ارزش ذاتی و ارزش روز سهم است. برای اینکه بفهمید ارزش یک سهم چگونه است باید ارزش ذاتی و میزان سوددهی آن را بسنجید تا بفمید یک سهم ارزش خرید دارد یا خیر. یکی از نسبت های مهم در تحلیل بنیادی نسبت P/E است. این نسبت به شما نشان میدهد پس از چه بازه زمانی اصل سرمایه شما برمیگردد.
اگر ارزش(Value) پایینتر از قیمت(Price) فعلی باشد، گفته میشود قیمت سهام افزایشیافته است و سرمایهگذار میتواند تصمیم به فروش سهم بگیرد. از طرف دیگر اگر ارزش بیشتر از قیمت فعلی باشد، سهام بهعنوان سهام سودآور شناخته میشود که مبنای خرید سهم است. هنگامیکه بازار این شکاف را درک کند و با افزایش قیمت سهم، آن را تنظیم کند، سرمایهگذار به هدف خودش که به دست آوردن سود بوده است، میرسد.
مراحل انجام تحلیل بنیادی
1-شناخت شرکت و یا صنعت
2-پیش بینی عملکرد شرکت و میزان سودسازی آن با توجه به صورت های مالی و اطلاعات شرکتی
3-محاسبه ارزش ذاتی و ارزش واقعی
4-درنهایت تصمیم به خرید، فروش و یا نگهداری ( هر زمان ارزش ذاتی سهم بالاتر از قیمت بازاری سهم باشد، اقدام به خرید سهام کرده و بالعکس)
داده های کمی و کیفی در تحلیل بنیادی
اصول کمی
1-ترازنامه شرکت
این داده های عددی شامل سابقه دارایی، بدهی و سهام های شرکت در یک بازه زمانی است. ترازنامه با این واقعیت مشخص می شود که ساختار مالی یک تجارت به صورت زیر تعادل می یابد:
دارایی = بدهی + سهام سهام داران
- دارایی منابعی هستند که در اختیار شرکت هستند مانند پول نقد، ساختمان ها و یا ماشین آلات
- بدهی ها وجهی است که باید پرداخت شوند.
- حقوق صاحبان سهام بیانگر ارزش کل پولی است که صاحبان مشاغل در آن مشارکت داشته اند. از جمله سودهای حفظ شده ، که سود حاصل از سالهای گذشته است.
2-صورت حساب درآمد
صورت حساب درآمد یک شرکت را در یک بازه زمانی خاص اندازه گیری می کند. از نظر فنی ، شما می توانید ترازنامه را برای یک ماه یا حتی یک روز داشته باشید ، اما فقط مشاهده خواهید کرد که شرکت های دولتی به صورت سه ماهه و سالانه گزارش می کنند. صورت درآمد اطلاعات مربوط به درآمدها ، هزینه ها و سود حاصل از عملکرد شرکت های تجاری را برای آن دوره ارائه می دهد.
3-صورت حساب گردش پول
صورت حساب گردش پول نشانگر سابقه ورود و خروج وجوه نقدی یک تجارت در بازه زمانی مشخص است. صورت حساب گردش پول از این جهت اهمیت دارد که دستکاری یک وضعیت نقدی برای یک تجارت بسیار دشوار است.
در نهایت با بررسی عوامل کمی شما تشخیص میدهید آیا یک شرکت توانایی سود سازی دارد یا خیر؟ آیا درآمد شرکت سالم است یا خیر و میتواند بدهی یک نمونه تحلیل بنیادی سهام خود را پرداخت کند؟ و از این دست سوالات که یک تحلیل گر را نسبت به عوامل کمی شرکت مطمئن میسازد.
عوامل کیفی
1-شناخت شرکت
شما باید درک درست از فعالیت و کسب و کار شرکت مورد نظر خود داشته باشید . بزرگان بازار بورس هیچ گاه بر سهام هایی که از آن از فعالیت آن شرکت اطلاعاتی ندارند سرمایه گذاری نمیکنند. برای مثال گاهی نام یک شرکت مانند شرکت فولاد آلیاژی یزد شما را به اشتباه می اندازد و با تصور تولید فولاد در این شرکت به دنبال اخبار قیمت های جهانی فولاد باشید و اشتباهی بزرگ در تحلیلات شما اتفاق افتد در صورتی که این شرکت در زمینه خرید یا اجاره زمین و خرید ماشین آلات و لوازم یدکی و مواد اولیه مورد نیاز از داخل یا خارج از کشور و ایجاد تاسیسات مربوطه به منظور تولید انواع قطعات و مقاطع آمادهسازی شده فولادی فعالیت میکند.
2-درک مزیت رقابتی
مزایایی مثل مزیت ابعاد، سهم از بازار، آگاهی بالای عمومی از برند و… میتوانند یک سهم را از بقیه شرکتها متمایز کنند. شناسایی مزیتها یکی از مهمترین گامهای تحلیل بنیادی است.
3-درک مدیریت
شناخت مدیر خوب در بهبود رشد یک سهم میتواند موثر باشد. مدیریت خوب موجب بهوبد عملکرد یک سهم میشود. به زبان ساده، یک تحلیل بنیادی که فقط شامل نسبتهای مالی باشد، بدون این که به تیم مدیریتی توجه کند، تحلیلی ناقص خواهد بود.
4-شناسایی ذینفعها
شناسایی ذی نفعان یک سهام در ارزش واقعی سهم تاثیر بسزایی دارند. برای این منظور اطلاعاتی درباره تعداد سهام داران حقیقی و حقوقی یک شرکت کسب کنید.
5-مشتریهای شرکت
با بررسی پیشینه یک شرکت میتوانید به سادگی بفهمید تعداد مشتری های شرکت چگونه است. تعداد محدود مشتری ها نشانده انحصاری و دولتی بودن آن شرکت است که در واقع این مسئله در کاهش سود بسیار موثر خواهد بود. همچنین به این نکته یک نمونه تحلیل بنیادی سهام توجه کنید در شرکت هایی با خدمات دولتی و انحصاری با کوچترین تغییر در سیاست های دولت ارزش شرکت نیز تغییر خواهد کرد.
6-سهم از بازار
سهم بازار یک شرکت تاثیر بسزایی در رشد آن دارد و میتواند از مزیت های زیادی بهره بجوید. اما این به معنی بی ارزشی شرکت های کوچک نیست. شرکت های کوچک در صورت موفقیت رشد بی سابقه ای خواهند داشت. حتما میدانید که برای داشتن شانسِ سودِ بیشتر، باید ریسک بیشتری را پذیرا باشید. برای کم کردن ریسک، باید سود انتظاری خود را هم کاهش بدهید. در اینجا هم سهم از بازار بزرگتر به معنی ریسک کمتر، و سهم کوچک احتمال بازدهی بالاتر است.
7-انتخاب صنعت
به رشد یک صنعت توجه کنید. سنجش صنعت با نیاز ها و پیشرفت های روز دنیا در انتخاب یک صنعت بسیار موثر خواهند بود. برای مثال امروزه شاهد رشد چشمگیر صنایع هوش مصنوعی و خودروهای الکتریکی هستیم و از این رو این صنایع میتوانند گزینه های خوبی برای سرمایه گذاری باشند.
مثلا زمانیکه در تلویزیون اعلام می شود قیمت سیمان از ماه آینده افزایش پیدا می کند، سریعا به دنبال سهام سیمان باشید چون قطعا این سهام رشد خواهند کرد.
8-قیمتپذیری و قیمتگذاری
برخی شرکت ها قیمت پذیر نیستند یعنی تامین کننده مالی تاثیری بر قیمت ندارد. همچنین برخی شرکت ها با داشتن منابع تامین کننده گسترده تر در قیمت گذاری آزادانه عمل میکنند. با بررسی قیمت پذیری یک شرکت میتوانید به این نکته توجه کنید تامین کننده میتواند قیمت سهم را کاهش دهد و میزان سوددهی شما را پایین آورد.
روشهای مختلف تحلیل بنیادی در بازار سهام
کارشناس بازار سرمایه با توضیح دادن روشهای مختلف تحلیل بنیادی در بازار سهام، در رابطه با انواع سهام در بازار سرمایه و نحوه بستن پرتفوی توضیحاتی ارائه کرد.
به گزارش نبض بورس، سیدهادی میرعلمی، کارشناس بازار یک نمونه تحلیل بنیادی سهام سرمایه در گفتوگوی تصویری با دبیر بورس بازار در رابطه با مراحل مقدماتی در تصمیمگیری بنیادی اظهار کرد: تحلیل بنیادی بر خلاف تحلیل تکنیکال که سادهتر است و اکثر فعالان بازار میتوانند به سادگی آن را فرا بگیرند، تخصصیتر و پیچیدهتر است و تا مقداری به پیشزمینه رشتههای حسابداری، مدیریت مالی و اقتصاد مربوط است. به عنوان مثال، کسی که قصد یاد گرفتن تحلیل بنیادی را دارد، باید با صورتهای مالی شرکتها آشنا باشد و بداند که سود و زیان چیست.
برخی شرکتها در بازار سرمایه داریم که هنگام تأسیس آنها هزینههای دلاری شده است و با وجود استهلاک در این شرکتها، باید برای ساخت این شرکتهاهزینههای دلاری شود که این نوع هزینهها، ارزش جایگزینی شرکتها نامیده میشوند
ارزش گذاری شرکت ها بسیار مهم است
وی در ادامه تصریح کرد: علاوه بر این، افراد برای یاد گرفتن تحلیل بنیادی باید مقداری با مدیریت مالی آشنا باشند تا بتوانند سودآوری شرکتها را محاسبه کنند. به دلیل اینکه محاسبات بر پایه مفروضات زیادی انجام میشود، ممکن است پیچیدگی خاصی داشته باشد، ولی درک ارزش شرکتهاست که از اهمیت بالایی برخوردار است و ما باید بدانیم که ما چند روش برای ارزشگذاری شرکتها داریم و هر شرکت به چه صورتی ارزشگذاری میشود.
این کارشناس بازار سرمایه با اشاره به اینکه عموماً شرکتهای بورسی بر حسب سودآوری ارزشگذاری میشوند، توضیح داد: این نوع ارزشگذاری یعنی باید به این بررسی پرداخت که شرکتها برای چهار فصل آینده چه سودی را برآورد میکنند و قیمتی که در حال حاضر برای این شرکت پرداخت میشود، چه نسبتی از آن سود را به سرمایهگذار میدهد. به عنوان مثال، اگر برای هر سهم یک شرکت هزار تومان پرداخت شود، اگر این شرکت برای هر سهم ۲۰۰ تومان سود بسازد، به معنی این است که P/E این سهم ۵ است.
بزرگترین رقیب بورس چیست؟
میرعلمی درباره معیارهای مقایسهای در تحلیل بنیادی گفت: بزرگترین رقیب بازار سرمایه، بازار بدهی یا سپردههای بانکی است که در این بازار نرخ سپرده ۱۸ الی ۲۰ درصدی را دریافت میکنند. نرخ ۲۰ درصد به این معنی است که سپردهگذاران در یک سال یکپنجم اصل پول را به عنوان سود دریافت میکنند بنابراین اگر ما سهمهایی داشته باشیم که بیش از سود سپردههای بانکی به سرمایهگذاران سود بدهند، به این معنی است که این سهمها در اوج ارزندگی هستند چون در سپردههای بانکی ارزش پول حفظ نمیشود، اما در سهمها به واسطه دارایی شرکتها ارزش پول حفظ میشود و هماندازه سود بانکی به سرمایهگذاران سود میرساند.
وی در این باره افزود: وقتی چنین اتفاقی میافتد، حرکت پول به سمت سپردههای بانکی ارزشی ندارد و سهمها ارزندگی خاصی پیدا میکنند، اما این تنها روش محاسبه ارزندگی در بازار نیست. برخی از شرکتهای بورسی سودی ندارند، ولی ارزش آنها صفر هم نیست چون این شرکتها داراییهایی دارند که ارزش این شرکتهای بر اساس آن دارایی محاسبه میشود و به این دارایی NAV یا ارزش خالص دارایی نامیده میشود که این شرکتها در گروههای سرمایهگذاری دیده میشوند؛ گروههایی که دارایی خریداری کردهاند.
این کارشناس بازار سرمایه با تأکید بر اینکه سرمایهگذاران باید ارزش داراییهای شرکتها را مورد توجه قرار دهند، تصریح کرد: سودآوری این شرکتها مهم هستند، اما معیار اصلی سرمایهگذاران در شرکتهای داراییمحور باید NAV باشد.
نگاه دلاری به شرکت ها درست است؟
میرعلمی در ادامه بیان کرد: ما برخی شرکتها در بازار سرمایه داریم که هنگام تأسیس آنها هزینههای دلاری شده است و با وجود استهلاک در این شرکتها، باید برای ساخت این شرکتهاهزینههای دلاری شود که این نوع هزینهها، ارزش جایگزینی شرکتها نامیده میشوند.
وی تعریف ارزش جایگزینی را با مثالی توضیح داد: اگر بخواهیم نیروگاهی را از نو بسازیم، دوباره باید ۵۰ هزار میلیارد تومان که در حال حاضر، معادل حدود ۲ میلیارد دلار نیاز است و این نیاز به نوعی ارزشگذاری برای شرکتها محسوب میشود، ولی نکته حائز اهمیت این است که سرمایهگذاران بدانند در چه مواقعی از کدام روش استفاده کنند.
این کارشناس بازار سرمایه افزود: ما در زمانی که در دوران رکود به سر میبریم و رقیب اصلی بازار سرمایه، بانک است؛ وزن بیشتری به P/E سهمها داده میشود، اما زمانی که بازار به سمتی حرکت کرده که رقیبهای اصلی آن بازارهای موازی دارایی محور مانند مسکن، خودرو و . هستند، میتوانیم به ارزش دارایی و ارزش جایگزینی شرکتها اهمیت دهیم.
با خریداری سهمهای بزرگ هم ریسک بزرگی انجام نمیدهیم، چراکه با خریداری این سهمها سود به دست میآوریم، با رشد نرخ دلار شرکت سودآوری بیشتری خواهد داشت و بالای تورم رشد خواهند کرد
ریسک و ضریب بتا در سرمایه گذاری چه تاثیری دارد؟
میرعلمی درباره اثر ریسک، ضریب بتا و بازده مورد انتظار در تحلیل بنیادی مطرح کرد: ما باید سهمهایی را مورد بررسی و توجه قرار دهیم که همزمان با رشد شاخص کل، آنها هم به اندازه شاخص و یا بیشتر از آن رشد داشته باشند. از آنجا که شاخص کل کلیت بازار را به ما نشان میدهد، ما باید به سمت شرکتهایی برویم که سود بیشتری را به ما بدهند و در این میان، شرکتهایی در بازار سرمایه وجود دارند که بتا منفی هستند که در حال حاضر خیلی کاهش یافتهاند یعنی با شاخص کل بازار واگرایی داشتند، اما حالا، کلیت بازار با شاخص کل همسو است و کلیت بتای بازار مثبت است.
وی عنوان کرد: شرکتهایی که دارای دارایی هستند و سود آنچنانی ندارند، ریسکهای بالایی هم دارند چراکه اگر رقیب بازار سرمایه، بازار بدهی یا سپرده بانکی شود، این شرکتها چون سودی ندارند که در انتهای سال به سهامداران خود عرضه کنند، میتوانند افت قیمتهای بزرگی را تجربه کنند، اما شرکتی که به عنوان مثال دارای P/E با رقم ۴ است، ریسک خاصی ندارد زیرا ریسک آن شرکت بر هم خوردن مفروضات آینده ما میشود یعنی ریسک این سهم در جهت به هم خوردن فرضیهها در جهت تغییر قیمت دلار، قیمتهای جهانی و نرخ بهره است که تمام محاسبات به هم خواهد خورد و P/E مورد نظر رقم نخواهد خورد.
این کارشناس بازار سرمایه اضافه کرد: رسم معمول بازار بر این بود که سرمایهگذاران در این بازار سهمهایی با P/E رقم ۴ را خریداری میکردند و بعد از رسیدن آن به ۷ یا ۸ میفروختند که این حالت، یک حالت برای بازار رکودی است. سرمایهگذاران باید بدانند که اگر سهمی را با ریوارد ۶ یا ۷ میخرند و حالت بازار رکودی است، نباید انتظار بازدهی زیادی از این سهمها داشت، اما سهمهایی که دارای P/E با رقم ۴ است، میتوانند تا سطحی منطقی رشد کنند که به این میزان رشد ریوارد منطقی سهام گفته میشود.
چگونه صنایع برتر را تشخیص دهیم؟
میرعلمی در رابطه با نحوه تشخیص صنعت برتر در تحلیل بنیادی تصریح کرد: اگر به صورت بلندمدت به تکسهمها توجه کنیم، سهمهایی که P/E پایین، دارایی و طرحهای توسعهای دارند نسبت به دیگر سهمها برتر هستند. ممکن است در کلیت یک صنعت همه شرکتها را برتر دانست، اما ممکن است در هر صنعتی، چند شرکت جود داشته باشد که سود خوبی به سهامدارانشان میدهند و یا داراییهایی دارند که همراه با رشد نرخ دلار، این داراییها هم رشد میکنند یعنی تورم کشور روی آنها تأثیر خاص میگذارد و همچنین، طرحهای توسعهای در سودآوری شرکتها بسیار مهم است.
وی افزود: وقتی با رشد دلار بازدهی سهمی را میگیریم، یک بازدهی مناسب برای شرکت به دست میآید، اما اگر از نظر مقداری نیز شرکت رشد خاصی داشته باشد، یک اهرم بزرگی روی شرکت به وجود میآید و بستگی دارد که ابعاد طرحهای توسعه نسبت به مارکت چقدر بزرگ باشد که در این میان، شرکتهایی که دارای بازار کوچکی هستند، با داشتن طرحهای توسعهای با ابعاد بزرگی به اندازه مارکت خود میتوانند تحول بزرگی در آینده ایجاد کنند بنابراین باید صنایع و یا تکسهمهایی را پیدا کرد که هم اهرم دلاری، هم دارایی و هم طرحهای توسعه دارند.
نگاه ارزشی و رشدی به شرکت ها
این کارشناس بازار سرمایه با اشاره به اینکه شرکتهای بورسی به دو گروه ارزشی و رشدی تقسیم میشوند، گفت: سرمایهگذارانی که بر رشد زیاد سهم اعتقاد دارند نباید روی سهمهای بزرگ سرمایهگذاری کرد کار اشتباهی انجام نمیدهند، اما این رویکرد ریسکهای خاص خود را هم دارد و مشخص نیست که انتظارات ما برآورده شود و طرحهای توسعه و رشد مقدار فروش و مقدار سودآوری شرکتها بر این مبناست. اگر ما شرکتی را با مارکت کپ ۴ همتی در نظر بگیریم و انتظار داشته باشیم که سودآوری آن شرکت تا ۱۰ همت باشد، میتواند رشد ۴ برابری برای ما داشته باشد، اما سهمهای بزرگی مانند «فملی» یا «فولاد» با مارکت کپ ۳۵۰ همت، نمیتوانند تا ۲ هزار همت سودآوری داشته باشند.
میرعلمی ادامه داد: سهمهای بزرگ برای رشد به پولهای بزرگتری هم نیاز دارند، اما اگر بتوانیم سهمهای کوچکی پیدا کنیم که طرحهای توسعهای داشته باشند، میتوانند در آینده رشدهای شارپتری را تجربه کنند چون ابعاد کوچکتر است و آن سهمها میتوانند بازار را رشد دهند، میتوان گفت سهمهای کوچک رشدهای بهتری خواهند داشت که نمونه آن را هم در سالهای گذشته دیدهایم. به عنوان مثال، فراکاویها در چند سال اخیر چندین هزار برابر رشد کردهاند، اما سهمهای بزرگ نتوانستند چنین سودی را کسب کنند.
وی در نتیجهگیری این بحث بیان داشت: رویکرد خریداری نکردن سهمهای بزرگ در بازار روش اشتباهی نیست اما باید ریسکهای مربوط به این روش را هم در نظر داشت، اما با خریداری سهمهای بزرگ هم ریسک بزرگی انجام نمیدهیم، چراکه با خریداری این سهمها سود به دست میآوریم، با رشد نرخ دلار شرکت سودآوری بیشتری خواهد داشت و بالای تورم رشد خواهند کرد، اما نمیتوان انتظار رشدهای بزرگ مانند رشد سهمهای کوچک داشت بنابراین باید بین دو نوع شرکت از لحاظ ریسکگریزی و رشدی تمایز ایجاد کرد.
پرتفوی شلوغ یا خلوت؟
این کارشناس بازار سرمایه درباره روش بسته شدن پرتفوی سهامداران تشریح کرد: زیاد بودن تعداد سهمها در پرتفو ریسک ما را کمتر میکند، اما تعداد آنها به این بستگی دارد که آیا ما این توانایی را داریم که روی همه سهمها تسلط داشته باشیم و یا آیا این توانایی را داریم که روی گزارشهای مالی چند شرکت تسلط داشته باشیم و یا سهمها را هر روز بررسی کنیم بنابراین، بررسی تعداد زیادی سهم در پرتفو کار دشواری است.
میرعلمی در پایان خاطرنشان کرد: در دوران رکود، برخی از سهمهایی که افت قیمت دارند، رشد سهمهایی که رشد دارند، خنثی خواهند کرد و نمیتوان بازدهی بالایی را از یک پرتفوی شلوغ گرفت و من ترجیح میدهم در دوران رکود پرتفو خلوتتر باشد و سهامداران باید به دنبال این باشند تا نهایت ۷ تا ۸ سهم را در پرتفوی خود داشته باشند، اما این روش شخص به شخص متفاوت است.
تحلیل بنیادی چیست؟
در این مقاله قصد داریم روش تحلیل بنیادی یا به اصطلاح “fundamental analysis” در بورس را برای شما توضیح دهیم.
شما برای سرمایه گذاری در بازار بورس نیازمند ابزارهایی برای تجزیه و تحلیل هستید. در واقع بر اساس شانس و بدون تجزیه و تحلیل و شناخت بازار نمیتوانید در آن سرمایه گذاری کنید.
در واقع شما قبل از خریداری سهام یک شرکت باید وضعیت آن شرکت را به دقت بررسی کنید.
روش های تجزیه و تحلیل در بازار بورس به صورت کلی به دو دسته تقسیم میشوند:
تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی با نام تحلیل پایه ای و یا تحلیل اساسی هم عنوان میشود.
تحلیل بنیادی بر مبنای ارزشیابی دارایی سهام یا ارزیابی ذاتی قیمت سهم است. در تحلیل بنیادی به طور کلی زمان سرمایه گذاری در بازار و همچنین ارزیابی ارزش صنایع مختلف و شرکت های آن صنعت ها مورد بررسی قرار میگیرد.
به نقل از سایت tse.ir چارچوب تحلیل بنیادی به شرح زیر است:
چارچوب تحلیل بنیادی
سرمایه گذاران ابتدا اقتصاد و بازار را به عنوان یک کل، تجزیه و تحلیل میکنند تا بتوانند زمان مناسب برای سرمایه گذاری را تشخیص دهند. سپس به تحلیل صنایع یا بخشهایی از اقتصاد می پردازند که دارای چشم اندازهای آتی مناسبی هستند. در خاتمه اگر تحلیلگر به این نتیجه برسد که زمان سرمایه گذاری مناسب است و صنایع مناسبی با بازده بالایی در چرخه اقتصاد فعالیت میکنند به تحلیل شرکتها می پردازد.”
میتوان اذعان کرد که در تحلیل بنیادی عوامل اصلی اثرگذار بر قیمت سهام مورد بررسی قرار میگیرد:
عوامل محیطی
مانند وضعیت اقتصادی و سیاسی، قوانین کشور و … هستند.
عوامل مربوط به صنعت
مانند میزان عرضه و تقاضا و شرایط سرمایه گذاری در آن صنعت خاص.
عوامل داخلی شرکت
این عوامل مربوط به شناخت اطلاعات شرکت مبنی بر طرح های توسعه ای، میزان سود یک نمونه تحلیل بنیادی سهام و زیان، درآمد و بدهی شرکتها است. (بررسی فاکتورهایی مانند P/E و EPS در این مورد به شناخت بهتر کمک می کند.)
در تحلیل بنیادی شما باید با فعالیت محوری شرکت آشنا باشید. در نظر بگیرید یک شرکت چقدر مطابق با مدل کسب و کار مطرح شده ی خود پیش می رود. این عوامل از جمله عوامل کیفی هستند که برای شناخت شرکت ها و صنایع مختلف مورد بررسی قرار میگیرند.
علاوه بر این بررسی ترازنامه، صورتحساب های مالی شرکت، میزان سود و زیاد تحقق یافته یا پیش بینی شده و مواردی از قبیل میزان نقدینگی به شما به عنوان عوامل کمی در این تحلیل کمک میکند.
برای آشنایی بیشتر با این موارد پیشنهاد میکنم مقاله ی مربوط به Eps (درآمد هر سهم) و سری مقالات مربوط به P/E (نسبت قیمت به درآمد) در دسته بندی اصول اولیه را مشاهده فرمایید.
بررسی و اصطلاحات در تحلیل بنیادی
در صورتی که طی تحلیل بنیادی ارزش واقعی قیمت یک سهم بیشتر از قیمت فعلی آن باشد این سهم overvalue است و ارزش خرید دارد.
همچنین در صورتی که ارزش واقعی قیمت یک سهم از قیمت فعلی آن کمتر باشد این سهم undervalue است. در صورتی که در سبد سهام شما وجود داشته باشد ضرر می سازد و در غیر این صورت ارزش خرید ندارد.
ولیکن اگر قیمت فعلی با ارزش پیش بینی شده ی هر سهم در تحلیل بنیادی یکسان باشد به اصطلاح گفته میشود قیمت سهم منصفانه است.
مثال
در تحلیل بنیادی با در نظر گرفتن یک خبر خاص ممکن است دو سرمایه گذار به دو تحلیل متفاوت دست یابند:
برای مثال شرکتی اعلام میکند طبق طرح توسعه ای شرکت برای سال آینده، فروش محصولات و یا خدمات شرکت 40 درصد رشد خواهد داشت.
ممکن است تحلیلگر الف با بررسی عوامل به این نتیجه برسد که افزایش 40 درصدی فروش این شرکت باعث افزایش سود شرکت است. در نتیجه رشد قیمت سهام میشود. درنتیجه خرید سهام این شرکت را در برنامه خود قرار دهد.
تحلیلگر ب با بررسی این خبر به این نتیجه برسد که در صورت افزایش فروش 40 درصدی شرکت، هزینه های شرکت بسیار رشد خواهد کرد. در نتیجه سود زیادی ساخته نمیشود و ارزش قیمت سهم رشد نخواهد کرد.
برای اینکه بتوانید سرمایه گذاری مناسبی در بازار بورس داشته باشید باید از روش های تحلیلی استفاده کنید. بدون تحلیل اقدام به خرید سهام شرکت ها نکنید. علاوه بر آن هر یک از این روش ها طی دوره های آموزشی به شما یاد خواهند داد که چه عواملی و چه روش هایی را به کار بگیرید که تحلیل شما درصد خطای کمتری داشته باشد.
لذا پیشنهاد میکنیم بعد از اینکه پاسخ سوال خود را در خصوص اینکه “تحلیل بنیادی چیست؟” دریافتید، اقدام به کسب مهارت و آموزش بیشتر در این دو حوزه بکنید.
تحلیل بنیادی چیست؟ (هرآنچه باید در مورد این تحلیل بدانید)
خرید و فروش مستقیم در بازارهای مالی به دانش تحلیل نیاز دارد. اگر کسی بدون تحلیل دست به معامله در بازارهایی چون بورس، طلا، ارز یا رمزارزها بزند، مانند این میماند که تیری را در تاریکی پرتاب کند. با این حساب، امکان به هدف خوردن تیر یک در هزار خواهد بود. دو نوع تحلیل اصلی وجود دارد که معاملهگران در بازارهای مالی با کمک این تحلیلها دست به ترید زده و سودهای قابل توجهی را نصیب خود میکنند. تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال، دو نوع تحلیلی هستند که هر معاملهگر باید بر یکی یا هردوی آنها مسلط باشد تا بتواند به سود برسد. در این مطلب به صورت جامع به بررسی تحلیل بنیادی میپردازیم و سپس آن را با تحلیل تکنیکال مقایسه میکنیم. با ما همراه باشید تا شما نیز به شیوه تحلیل مورد علاقه خود پی ببرید.
تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی یا «Fundamental Analysis» تحلیلی است که بر مبنای ارزش حقیقی بازار انجام میشود. برای مثال، تحلیل بنیادی در بورس، باید بر پایهی ارزش ذاتی سهام انجام شود. یعنی یک تحلیلگر بنیادی یا فاندامنتال، با بررسی تمام عوامل دخیل در تعیین نرخ سهام، به ارزش ذاتی یک سهم در بازار پی برده و خرید یا فروش خود را بر پایهی آن ارزش انجام میدهد.
ممکن است کسی تنها از روی نمودارها و خبرهای روز، به صعودی بودن یک بازار اعتماد کرده و معاملهای را استارت بزند. اما اخبار سیاسی و اقتصادی تنها بهصورت موقت بر روند بازار تأثیر میگذارند. اگر کسی خواهان معامله براساس اطلاعات حقیقی و ارزش واقعی یک بازار باشد، از تحلیل فاندامنتال استفاده میکند. این تحلیل را میتوان کاملترین نوع تحلیل در نظر گرفت و به کمک آن تمام جزئیات مربوط به هر بازاری را به دقت بررسی کرد. هیچ تحلیلی نمیتواند به اندازه فاندامنتال دقیق و اصولی باشد. بنابراین اگر شما هم خواهان تجربهی یک تحلیل جانانه در مورد بازار موردنظر خود هستید، فراگیری این تحلیل را آغاز کنید.
چرا تحلیل بنیادی اهمیت دارد؟
برای خیلی از معاملهگران، بورس دقیقاً مانند یک قمارخانه است که در آن با شانس خود معامله میکنند و به همینصورت گاهی میبرند و گاهی یک نمونه تحلیل بنیادی سهام هم میبازند. وقتی تیرها در تاریکی پرتاب میشوند، طبیعی است که بورس و بازارهای دیگر با کازینوها اشتباه گرفته شوند. تشکیلات اقتصادی و بازارهای بزرگ نمیتوانند از روی شانس به معاملهگران خود سود یا زیان برسانند. چیزی که باعث میشود تا معاملهگران از این فضای مبتنی بر شانس و اقبال فاصله بگیرند، تحلیل فاندامنتال است. تحلیلی که میتواند ارزش حقیقی یک بازار را برای شما مشخص کند.
میتوان وجه اهمیت تحلیل فاندامنتال را در دقت و اطلاعات وسیع آن جستجو کرد. شما در مورد وضعیت هر شرکتی شک و شبهه داشته باشید، تنها کافیست با ترفندهای این نوع از تحلیل، تمام موارد دخیل در قیمتگذاری سهام آن شرکت را بررسی کنید تا بتوانید فراتر از شایعات، اخبار و روندهای موقت آن به موقعیت آن شرکت نگریسته و تصمیمات تعیینکنندهتری بگیرید.
در تحلیل بنیادی بورس، چه بررسیهایی انجام میشود؟
تحلیل بنیادی را تحلیل اساسی، تحلیل ریشهای و تحلیل پایهای هم میگویند. دلیل این نامگذاری به ماهیت این نوع از تحلیل برمیگردد که در آن تمام عواملی که بر نرخهای بازار تأثیر میگذارد را بررسی میکنند. از جمله فاکتورهایی که در تحلیل فاندامنتال مورد بررسی دقیق قرار میگیرد، میتوان موارد زیر را نام برد:
- عوامل محیطی
- عوامل مرتبط با صنعت
- عوامل درونی شرکت
- دوره گردش انبار
- تیم مدیریت شرکت
- اقتصاد کلان
- میزان بدهی
- جریان آزاد گردش نقدی
- سایر عوامل
هر اطلاعاتی که بتواند چهرهی حقیقی یک شرکت را برای ما آشکار کند، میتواند یکی از عواملی باشد که برای تحلیل بنیادین مورد استفاده قرار میگیرد. در این نوع تحلیل، تمام تلاشها برای آن است که فریب شایعات را نخورید و بتوانید با دیدی باز و براساس ارزش حقیقی یک شرکت، سهام را خریداری کرده یا به فروش برسانید.
تحلیل فاندامنتال چه چیزهایی را مشخص میکند؟
تحلیل اساسی یا بنیادی، مقدار سلامت مالی شرکتها را برای شما نمایان میکند؛ اما این تحلیل تارگت قیمتی دقیق را برای شما مشخص نمیکند، گاهی حتی ممکن است نتیجه این تحلیل در مورد برخی از قیمتها منطقی به نظر نرسد. در واقع همیشه مدتی زمان میبرد تا دیگران به ارزنده بودن سهام موردنظر شما پی ببرند. فاندامنتال صرفاً حقیقتها و ارزشهای ذاتی یک شرکت را برای شما مشخص میکند و نمیتوان از آن برای دادن چشماندازهای موقتی استفاده کرد. بنابراین بهتر است در آموزش تحلیل بنیادی این اصل را مورد توجه قرار دهید.
تحلیلگران بنیادی چگونه ترید میکنند؟
تصور کنید که یک تحلیلگر فاندامنتال یک شرکت را مورد بررسی قرار میدهد که سهام آن با قیمت ۳۰۰۰ تومان در بورس معامله میشود. پس از تحلیلها مشخص میشود که هر سهم آن شرکت ۳۵۰۰ تومان ارزش دارد. در این حالت ارزش ذاتی آن سهام در بورس ۵۰۰ تومان بیشتر از نرخی است که با آن معامله میشود. در چنین صورتی تحلیلگر آن سهم را خریداری میکند. حالا تصور کنید که در بررسی یک شرکت دیگر که با نرخ ۴۰۰۰ تومان در بورس معامله میشود، طبق تحلیلها مشخص شود که ارزش ذاتی هر سهم آن شرکت ۳۷۰۰ تومان است. در چنین حالتی تحلیلگر از خرید چنین سهمی که ارزش آن کمتر از مقداری است که در بازار معامله میشود، چشمپوشی میکند و اگر آن سهم را در پرتفوی خود داشته باشد نیز، آن را میفروشد.
تحلیل بنیادی چه تفاوتی با تحلیل تکنیکال دارد؟
گفتیم که دو نوع تحلیل اصلی بنیادی و تحلیل تکنیکال در بورس وجود دارد که بیشتر معاملهگران برای فعالیت در بازارها از این دو تحلیل استفاده میکنند. در تحلیل بنیادی تمام عوامل تأثیرگذار بر قیمت مورد بررسی قرار میگیرد و سپس در مورد آن تصمیمگیری میشود؛ اما در تحلیل تکنیکال که یک تحلیل فنی است، تنها نمودارها و سابقه بازار مورد بررسی قرار میگیرد.
تحلیلگران تکنیکی با بررسی قیمتهای گذشتهی یک سهم در بورس، در مورد حرکتهای بعدی آن تصمیمگیری میکنند، چراکه معتقدند تاریخ در بازار تکرار شده و قیمتها نیز در یک چرخه تکرار میشوند. در این نوع تحلیل هیچ بررسی بنیادی صورت نمیگیرد و صرفاً از نمودارهای دورهای قیمتها برای پیشبینی روند صعودی یا نزولی بودن بازار استفاده میشود.
تحلیل تکنیکال بهتر است یا فاندامنتال؟
بیشتر فعالان بورس و دیگر بازارهای مالی ترجیح میدهند تا از تحلیل تکنیکی استفاده کنند. ایشان بر این باورند که تحلیل فاندامنتال به زحمتی و وقتی که نیاز دارد، نمیارزد. در واقع آنها تحلیل تکنیکال را میانبری میدانند که میتواند آنها را به نتایج بنیادی برساند. با وجود آنکه نمیتوان اهمیت تحلیل تکنیکی را نادیده گرفت، اما دقت آن در برابر فاندامنتال بسیار پایینتر است.
هرگز نمیتوان به کمک تحلیل تکنیکال به نتایج فاندامنتال رسید. پس گاهی در شرایط رکودی که برای کل بازار پیش میآید و تمام قیمتها به یکباره برخلاف تمام پیشبینیهای انجام شده تغییر جهت میدهند، این فاندامنتال است که میتواند در بین مهی که بازار را فراگرفته، نقاط ارزشمند را روشن کند!
اگر یک تحلیلگر بر هردو استراتژی تکنیکی و فامندامنتال تسلط داشته باشد، در شرایط بحرانی و فوری با بررسی نمودارها، به پیشبینیها تکنیکی موردنظرش دست مییابد و در شرایطی هم که وقت بیشتری در اختیار داشته باشد و حساسیت بیشتری در انتخاب سهام وجود داشته باشد، از فاندامنتال استفاده میکند. با این حساب هردوی این استراتژیها در جای خود به معاملهگران کمک میکنند تا بهترین تصمیم ممکن را بگیرند.
تحلیل فاندامنتال و استفاده در بازارهای مالی
تقریباً در تمام بازارهای مالی موجود میتوان از تحلیل فاندامنتال استفاده کرد، اما میتوان گفت که تحلیل بنیادی در بورس جایگاه ویژهای دارد. با توجه به اینکه هر کشور بازار بورس منحصر به خود را دارد و بیشتر مردم کشورها نیز در این بازارها فعالیت میکنند، تحلیل بنیادی در بورس گستردگی بیشتری دارد. این در حالی است که در بازارهایی چون کریپتو، فارکس و …. نیز از آن استفاده میشود. البته باید این نکته را در نظر داشت که مباحث تحلیل بنیادی در بازارهای مختلف کمی با هم تفاوت دارند، اما این محدودیت برای تحلیل تکنیکی وجود ندارد. یعنی اگر شما تحلیل تکنیکال را فرا بگیرید، در هر بازاری میتوانید از آن استفاده کنید، اما به دلیل ماهیت متفاوتی که بازارهای مختلف دارند، نوع بررسی و جمعآوری اطلاعات آنها در فاندامنتال تفاوت دارد. مثلاً نمیتوان از ترفندهای بررسی مسائل مالی شرکتها برای بررسی ارزهای دیجتال استفاده کرد!
سخن نهایی
مباحث تحلیل بنیادی برای هر معاملهگری که قصد سود بردن دائم از بازارها را دارد، ضروری است. با توجه به ویژگیهایی که هر یک از تحلیلها دارند، میتوان به این نتیجه رسید که از تحلیل تکنیکی برای چشماندازهای کوتاهمدت و از فاندامنتال برای تشخیص سهام ارزنده استفاده میشود. در این صورت بهتر میتوان با بورس ارتباط برقرار کرده و موقعیتهای آن را رصد کنید. آنگاه میتوانید با خیال راحت سهام ارزنده را برای بلندمدت و سهام با ارزش کمتر را برای زمانهای کوتاهتربرای سرمایه گذاری در بورس در نظر بگیرید.
آموزش تحلیل بنیادی به شما کمک میکند تا در کنار سایر ابزارهای تکنیکی به ارزش ذاتی سهام پی ببرید. برای آموزش این تحلیل میتوانید از مباحث تحلیل بنیادی کارشناسان دلفینوِست استفاده کنید. یادتان باشد که ارتقای دانش تحلیلی، اصلیترین عامل موفقیت در بازارهای مالی است. بنابراین از همین حالا شروع به یادگیری بیشتر در این زمینه کرده و آیندهی ترید درخشانی را برای خود رقم بزنید. سایت دلفین وست با شما همراه است تا بتوانید مراحل سرمایه گذاری را به صورت گام به گام پیش ببرید.
برای یادگیری “تحلیل بنیادی و تخمین سودآوری” مسیر زیر را به شما پیشنهاد میکنیم: