مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟

مدیریت راهبردی یا مدیریت استراتژیک یک تجزیه و تحلیل در خصوص مسایل مهم و برجستهٔ سازمان است که توسط راهبران ارشد سازمان به نمایندگی از مالکان، به منظور کنترل منابع در محیطهای خارج از سازمان، اتخاذ میشود. این فرایند شامل مشخص کردن ماموریت، چشمانداز، داراییهای سازمان و توسعه برنامههای و سیاست سازمانهای سازمان و همهٔ فعالیتهایی که برای نیل به آنها نیاز است، نیز میشود.
فرد دیوید
استراتژی و خطمشی چه تفاوتهایی دارند؟
در زبان کسبوکار، اصطلاح استراتژی (strategy) به معنی برنامهای منحصربهفرد است. این برنامه با هدف رسیدن به موقعیت رقابتی در بازار و همچنین رسیدن به اهداف و مقاصد سازمانی طراحی شده است. به اختصار، استراتژی برنامهای مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ تفسیری است که سازمان را در رسیدن به هدفش هدایت میکند. از سوی دیگر، خطمشی(policy) مجموعه قواعد وضع شده از سوی سازمان برای تصمیمگیری منطقی است. خطمشی دوره عملی را مشخص میکند، این دوره عملی برای هدایت تصمیمگیریهای فعلی و آتی سازمان طراحی شده است.
نویسنده: Surbhi S
مترجم: سپهر برادران / مشاور بازاریابی
در زبان کسبوکار، اصطلاح استراتژی (strategy) به معنی برنامهای منحصربهفرد است. این برنامه با هدف رسیدن به موقعیت رقابتی در بازار و همچنین رسیدن به اهداف و مقاصد سازمانی طراحی شده است. به اختصار، استراتژی برنامهای تفسیری است که سازمان را در رسیدن به هدفش هدایت میکند. از سوی دیگر، خطمشی(policy) مجموعه قواعد وضع شده از سوی سازمان برای تصمیمگیری منطقی است.خطمشی دوره عملی را مشخص میکند، این دوره عملی برای هدایت تصمیمگیریهای فعلی و آتی سازمان طراحی شده است. بسیاری از مردم در ارتباط با این دو اصطلاح سردرگم میشوند، اما این دو مفهوم یکسان نیستند. در اینجا، باید دانست که خطمشیها تابعی از استراتژی هستند. در این مقاله تلاش میکنیم تفاوتهای قابل ملاحظهای را بین استراتژی و خطمشی مطرح کنیم.
تعریف استراتژی
استراتژی طرح یک بازی است. این طرح برای رسیدن به اهداف سازمانی انتخاب شده است، باعث اعتماد مشتری میشود، به مزیت رقابتی میرسد و موقعیت در بازار به دست میآورد. استراتژی ترکیبی از قصد و اقدامات خوشفکر مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ است که باعث میشود سازمان به موقعیت مطلوب یا مقصدش برسد؛ برنامهای واحد و یکپارچه برای دستیابی به اهداف اساسی سازمانی مانند:
• رسیدگی به رویدادها و مسالهها
• سود بردن از فرصتها
• استفاده کامل از منابع
• مواجهه با تهدیدها
استراتژی ترکیبی از اقدامات سازمانی با طراحی انعطافپذیر است. سازمان با استفاده از استراتژی میتواند با رقبا به شکلی موفق رقابت کند. موردهای ذیل ویژگیهای استراتژی هستند:
• باید از سطح مدیریت ارشد فرمولبندی شود. با این حال، استراتژیهای فرعی را میتوان با مدیریت سطح میانی ایجاد کرد.
• باید دیدگاه بلندمدت داشته باشد.
• باید به لحاظ ماهیت پویا باشد.
• هدف اصلی غلبه بر موقعیتهای نامشخص است.
• باید به مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ شکلی ایجاد شود که بهترین استفاده ممکن از منابع کمیاب به عمل آید.
تعریف خطمشی
خطمشی بیانیه ماموریتی کوچک تلقی شده است. خطمشی مجموعه اصول و قواعدی است که تصمیمگیریهای سازمان را جهتدهی میکند. خطمشیها از سوی مدیریت ارشد سازمان چارچوببندی شدهاند تا بهصورت راهکاری برای تصمیمگیری عملیاتی عمل کنند. خطمشی در برجستهسازی قواعد، ارزش و باورهای سازمان مفید است و به صورت مبنایی برای هدایت فعالیتها است.خطمشیها، با استفاده از عقاید و دیدگاه عمومی چند نفر در سازمان در ارتباط با هر موقعیت، طراحی شدهاند. به این ترتیب، افرادی که در دامنه این خطمشی قرار میگیرند کاملا درباره اجرای آن توافق دارند.خطمشیها به مدیریت سازمان کمک میکنند که مشخص کند چه کاری، در موقعیت اختصاصی، انجام شود. این خطمشیها باید به صورت مستمر طی یک دوره طولانی اعمال شوند تا از تناقضها و همپوشانی اجتناب شود.
تفاوتهای اصلی بین استراتژی و خطمشی
۱) استراتژی بهترین برنامه به دست آمده از چند برنامه برای نیل به اهداف و مقاصد سازمانی است. خطمشی مجموعه قواعد و مقررات رایج است که به صورت مبنایی برای تصمیمگیریهای روزانه استفاده میشود.
۲) استراتژی برنامه عملی است درحالیکه خطمشی یک اصل عملی است.
۳) استراتژیها را میتوان به ازای هر موقعیت اصلاح کرد، بنابراین به لحاظ ماهیت پویا هستند. در مقابل، خطمشیها به لحاظ ماهیت یکنواخت هستند. با این حال، برای موقعیتهای غیرقابل انتظار انعطافپذیر هستند.
۴) استراتژیها متمرکز به سمت عمل هستند، درحالیکه خطمشیها تصمیم محور هستند.
۵) مدیریت ارشد همیشه استراتژیها را شکل میدهد، اما استراتژیهای فرعی در سطح میانی تدوین میشوند. در مقابل خطمشیها بهطور کلی از سوی مدیریت ارشد ایجاد میشوند.
۶) استراتژیها به عاملهای محیطی بیرونی میپردازند. از سوی دیگر، خطمشیها برای محیط داخلی کسبوکار ایجاد شدهاند.
نتیجهگیری
تفاوت بین استراتژی و خطمشی کمی پیچیده است، چراکه خطمشیها تحت تاثیر استراتژیها قرار میگیرند. فارغ از این مطلب، خطمشیها به شکلهای مختلف برای حمایت از استراتژیها ایجاد شدهاند؛ از جمله اجرای اهداف سازمانی و تامین موقعیت مزیتبخش در بازار. هردوی آنها از سوی مدیریت ارشد و بعد از تجزیه و تحلیل عمیق ایجاد شدهاند.
مفهوم و فرایند مدیریت استراتژیک منابع انسانی
مدیریت استراتژیک منابع انسانی، مقاصد و طرحهای سازمان را در مورد این موضوع که چگونه اهداف کسبوکار از طریق کارکنان تحقق یابند، تعریف میکند و خود مبتنی بر سه پیش فرض است: اول، سرمایه انسانی منبع عمده مزیت رقابتی است؛ دوم، این کارکنان هستند که طرحهای استراتژیک را به اجرا در میآورند و سوم برای تعیین مقصد سازمان و نحوه رسیدن به آن بایستی رویکردی سیستماتیک در پیش گرفته شود.
مدیریت استراتژیک منابع انسانی فرایندی است که رویکردهای مختلف را در زمینه توسعه استراتژیهای منابع انسانی، که از لحاظ عمودی با استراتژی کسبوکار یکپارچه و هماهنگ هستند و از لحاظ افقی نیز با یکدیگر، به کار میگیرد. این استراتژیها مقاصد و طرحهایی را که با موضوعها و مسائل کلی سازمان مرتبطاند- از قبیل اثر بخشی- تعریف میکنند و افزون بر آن، با جنبههای خاص مدیریت کارکنان از قبیل منبعیابی،یادگیری و توسعه، پاداش و روابط با کارکنان نیز ارتباط مییابند.
رویکردهای مختلف به مدیریت استراتژیک منابع انسانی
پنج رویکرد به مدیریت استرتژیک منابع انسانی وجود دارندکه عبارتاند از: "استراتژی منبع- محور" "تحقق هماهنگی استراتژیک" "مدیریت عملکرد- بالا"، " مدیریت تعهد- بالا" و"مدیریت مشارکت – بالا" که در ادامه به توضیح آنها پرداخته میشود.
رویکرد منبع – محور
هدف اصلی استراتژی منابع انسانی منبع- محور، آنگونه که بارنی (1991) ذکر میکند، ایجاد شایستگی استراتژیک است یا به عبارتی ایجاد هماهنگی استراتژیک میان منابع و فرصتها و خلق ارزش افزوده به واسطه به کارگیری اثربخش منابع. در رویکرد منبع – محور با توسعه و پرورش مدیران و سایر کارکنانی که میتوانند به صورت استراتژیک بیندیشند و برنامهریزی کنند و در عین حال موضوعها و مسائل استراتژیک را نیز درک میکنند، روشهای افزایش شایستگی استراتژیک در کانون توجه قرار میگیرند.
استراتژی منابع انسانی باید سازگار با استراتژی سازمان باشد(هماهنگی و انسجام عمودی) بهتر است استراتژی منابع انسانی جزء جدا ناشدنی استراتژی سازمان باشد و در فرایند برنامه ریزی کسبوکار نیز نقشی به عهده داشته باشد. انسجام عمودی به منظور ایجاد هماهنگی میان استراتژی سازمان و استراتژیمنابع انسانی ضروری است، به نحوی که استراتژی منابع انسانی به اجرا و تکمیل استراتژی سازمان کمک کند. انسجام افقی میان سایر جنبه های استراتژی منابع انسانی نیز امری است ضروری، تا اجزای مختلف با یکدیگر سازگار و همخوان باشند. هدف همان دستیابی به رویکردی منسجم در مدیریت کارکنان است که در آن عملکردهای مختلف به شکلی متقابل یکدیگر را تقویت کنند.
مدیریت عملکرد – بالا
هدف مدیریت عملکرد- بالا (که در آمریکا از آن با عنوان روشها یا سیستمهای کاری دارای عملکرد بالا یاد میشود) تأثیر گذاری با عملکرد سازمان به واسطه کارکنان و از طریق افزایش بهرهوری، افزایش کیفیت، ارتقای سطوح ارائه خدمات به مشتریان، رشد، سودآوری و در نهایت خلق ارزش بیشتر برای سهام داران است. روشهای مدیریت عملکرد – بالا عبارتاند از: جذب و استخدام دقیق کارکنان، برنامههای آموزشی گسترده، برنامههای پرورش و توسعه مدیران، سیستمهای پرداخت انگیزشی و فرایندهای مدیریت"ارزیابی" عملکرد.
مدیریت تعهد – بالا
یکی از مشخصههای بارز HRM تأکید آن بر اهمیت ارتقای تعهد متقابل یا دوجانبه است (والتون، 1985). وود(1996)، مدیریت تعهد – بالا را چنین توصیف کرده است: "شکلی از مدیریت است که بر ایجاد تعهد به گونهای تأکید میکند که رفتار کارکنان به جای آن که در کنترل و مهارت فشارها و مجازاتهای خارجی قرار گیرد، خود – کنترل و خود –انتظام است و روابط درون سازمانی نیز بر اعتماد مبتنی است".
بیر و همکارانش(1984) و والتون (1985)، روشهای دستیابی به تعهد –بالا را چنین برشمردهاند:
- توسعه و افزایش فرصتهای مسیر شغلی و تأکید بر آموزش و تعهد به عنوان ویژگیهای ارزشمند کارکنان در تمام سطوح سازمان؛
- سطح بالایی از مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ انعطاف پذیری کارکردی و کنارگذاشتن شرح وظایفهای بالقوه خشک و ناکارا؛
مدیریت مشارکت- بالا
این روش شامل برخورد با کارکنان به مثابۀ شرکای است که منافعشان مورد احترام است و در مسائل و موضوعاتی که با خود آنها سرکار مییابد، حق رأی دارند. این روش بر ارتباطات و مشارکت کارکنان متمرکز است. هدف از اجرای روش یاد شده، ایجاد جوی است که مدیران و اعضای تیمها در آن با یکدیگرتعامل مستمر و مداوم داشته باشند، انتظاراتشان را بیان کنند و همگی از اطلاعات مربوط به مأموریت، ارزشها و اهداف سازمان آگاه باشند. این روش، درکی متقابل را در خصوص اهداف سازمان به وجود میآورد و درواقع چارچوبی است برای مدیریت و پرورش کارکنان به منظور دستیابی به اطمینان خاطر از تحقق این اهداف.
مدیریت استراتژیک منابع انسانی نوعی نگرش ذهنی است که راههای انجام کارها را نشان میدهد. مدیریت استراتژیهای منابع انسانی به شکل استراتژی های منابع انسانی نمود و تحقق مییابد.
مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک Strategic management رویکردی بلندمدت برای ترسیم آینده سازمان با عنایت به عوامل بیرونی و درونی است. به طور کلی مدیریت استراتژیک ادراکی است که افراد از سازمان خود دارند. این نگاهی فراگیر، کلنگر و بلنمدت است که در راس هرم سازمانی تا بدنه عملیاتی را شامل میشود.
مدیریت راهبردی نمایانگر خصوصیات معمول و ثابتی است که سازمانها را از یکدیگر متمایز میکند. مدیریت استراتژیک بستری است به هم پیوسته که اجزا سازمان را بهم میچسباند. هافستد مدیریت استراتژیک را برنامهریزی جمعی ذهن بیان میکند که افراد یک سازمان را از سازمانهای دیگر متمایز کند. فرهنگهای سازمانی شالوده تاریخی دارند بدین معنی که نمیتوان رابطه بین مدیریت استراتژیک و تاریخ را از هم جدا کرد و مدیریت استراتژیک بطور ناگهانی و اتفاقی بوجود نمیآید.
بسیاری از صاحبنظران بر این عقیدهاند که مدیریت استراتژیک، سیستمی از استنباط مشترک است که اعضاء نسبت به یک سازمان دارند و همین ویژگی موجب تفکیک دو سازمان از یکدیگر میشود. مجموعه مقاله و کتابهای مدیریت استراتژیک توسط تیم تخصصی پارس مدیر ارائه شده است. مدیریت استراتژیک به سازمان این امکان را میدهد که به شیوهای خلاق و نوآور عمل کند و برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکند. این شیوه مدیریت باعث میشود که سازمان دارای ابتکار عمل باشد و فعالیت هایش به گونهای درآید که اعمال نفوذ نماید و بدین گونه سرنوشت خود را رقم بزند و آینده را تحت کنترل درآورد.
تعریف مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک مجموعه تصمیمها و اقدامات مدیریتی است که عملکرد بلندمدت یک شرکت را تعیین میکند. مدیریت استراتژیک عبارت است از بررسی محیطی (هم محیط خارجی و هم محیط داخلی) تدوین استراتژی، اجرای استراتژی، ارزیابی و کنترل. بنابراین مدیریت استراتژیک بر نظارت و ارزیابی بر فرصتها و تهدیدهای خارجی در سایه توجه به نقاط قوت و ضعف یک شرکت تأکید دارد.
مدیریت راهبردی یا مدیریت استراتژیک یک تجزیه و تحلیل در خصوص مسایل مهم و برجستهٔ سازمان است که توسط راهبران ارشد سازمان به نمایندگی از مالکان، به منظور کنترل منابع در محیطهای خارج از سازمان، اتخاذ میشود. این فرایند شامل مشخص کردن ماموریت، چشمانداز، داراییهای سازمان و توسعه برنامههای و سیاست سازمانهای سازمان و همهٔ فعالیتهایی که برای نیل به آنها نیاز است، نیز میشود.
فرد دیوید
مدیریت استراتژیک رویهای جامع است که از شناخت استراتژیک آغاز میشود و سازمان را در مسیر گامهای بیشتر به جلو رهنمون میکند گامهائی که به تولید محصولات نو و به وجود آمدن بازارها و فناوریهای جدید و نیز قابلیت ساده منجر مینماید. مدیریت استراتژیک هنر و علم تدوین اجراء و ارزیابی تصمیمات وظیفهای چند گانه که سازمان را قادر میسازد باهداف بلندمدت خود دست یابند. استراتژی قواعد و رهنمودهائی برای تصمیمگیری است که بر پایه محورهائی چون ویژگیهای بازار، بردار رشد و برتریهای رقابتی استوار میگردد.
برنامهریزی استراتژیک
برنامهریزی استراتژیک فرآیندی است در جهت تجهیز منابع سازمان و وحدت بخشیدن به تلاشهای آن برای نیل به اهداف بلندمدت، با توجه به امکانات و محدودیتهای درونی و بیرونی. مهمترین هدف برنامهریزی استراتژیک ایجاد و حفظ تعادل بین اهداف و منابع در دسترس سازمان است. بدیهی است که با توجه به امکانات و محدودیتهای درونی و بیرونی سازمان تعیین اولویت در انجام کارها و تخصیص منابع به فعالیتهای مرجع از اهمیت خاصی برخوردار است.
- ترسیم چشمانداز
- بیان فلسلفه وجودی
- ارزشهای محوری سازمان
- طراحی استراتژی
- تدوین اهداف بلندمدت
- تعیین اهداف کوتاهمدت
- ایجاد خطمشیها و روندها
چشمانداز سازمان (Vision) توصیف میکند که شرکت میخواهد در آیندهای دور به چه سازمانی تبدیل شود و افق آینده آن چیست. چشمانداز، ایدهآلهای بلندمدت سازمان است که البته قابل حصول است.
فلسفه وجودی (Mission) یعنی سازمان چرا وجود دارد و به چرایی وجود سازمان بر میگردد. یک ماموریت (رسالت) شفاف و خوب تعریف شده، تمرکز لازم را برای بقا و توسعه بیشتر را به شما ارائه میکند. یعنی اگه کاملا معلوم باشد که چه کاره هستیم، از پراکندگی تصمیمات و استراتژیها جلوگیری میشود.
ارزشهای محوری سازمانی (Values) همان چیزهایی هستند که کارکنان به آنها ارج مینهند و برایشان اهمیت قائلند. این ارزشها تعیین مینمایند که کجا، وقت و انرژی و پول خود را صرف کنید. ارزشهای سازمانی شما چه بدانید و چه ندانید برانتخابهای روزانه شما تاثیر میگذارد.
علت اینکه تعریف یا مشخص نمودن ارزشهای سازمانی بهمراه تعریف چشمانداز مطرح شده این است که امکان دارد بخشی از چشمانداز ما در راستای ارزشهایمان نباشد، همچنین ارزشها بیشترین تاثیر را بر روی استراتژیها دارند. فرض کنید فریب دادن رقبا برای سازمان ما یک ضد ارزش باشد، پس مسلم است که استراتژیهایی که بر مبنای حیله هستند نباید انتخاب شوند.
استراتژی چیست؟
استراتژی سازمان یکی از ابزارهای مهم در موفقیت کسبوکارهاست. راهبرد (استراتژی) سازمان باعث میشود اهداف، منابع و مسیر درست برای رسیدن به موفقیت فراهم شود. اما استراتژی چیست؟! شاید نتوان تعریفی واحد برای استراتژی ارائه کرد ولی نکته مهمتر این است که به هر حال مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ تعیین استراتژی و پیادهسازی آن نقش مهمی در تسهیل فعالیتهای کسبوکار و موفقیت سازمانها دارد. در مقالهی پیشِ رو شما با مفهوم استراتژی و راهکارهایی برای پیادهسازی آن آشنا میشوید.
استراتژی یعنی دامنه فعالیت و مسیر حرکت سازمان در درازمدت که با خلق مزیتها، منابع لازم را برای تامین نیازهای بازار و انتظارات ذینفعان در محیطی چالشبرانگیز به دست میآورد.
شولز و جانسون
مقصود از تدوین استراتژی این است که مأموریت شرکت تعیین شود. شناسایی عواملی که در محیط خارجی، سازمان را تهدید میکنند. یا فرصت هایی را به وجود میآورند. شناسایی نقاط قوت و ضعف داخلی سازمان، تعیین هدفهای بلندمدت، در نظر گرفتن استراتژیهای گوناگون و انتخاب استراتژیهای خاص جهت ادامه فعالیت.
اجرای استراتژیها ایجاب میکند که سازمان هدفهای سالانه در نظر بگیرد، سیاستها را تعیین کند، در کارکنان انگیزه ایجاد کند و منابع را به گونهای تخصیص دهد که استراتژیهای تدوین شده به اجرا در آید. ارزیابی استراتژیها بدان سبب باید استراتژیهای را مورد ارزیابی قرار داد که موفقیت امروز نمی تواند موفقیت فردا را تضمین نماید. موفقیت همیشه موجب بروز مسائل جدید و گوناگون میشود، سازمانی که به وضع کنونی خود بسنده نماید یا دچار تکبر شود محکوم به فنا خواهد بود.
خطمشی، روند و رویه
خطمشی سازمان مجموعه اصول مدونی است که برای هدایت تصمیم و دستیابی به اهداف منطقی طراحی شده است. استراتژی روش و ابزار دستیابی به اهداف بلندمدت سازمان است. اهداف بلندمدت نیز از طریق اهداف کوتاهمدت پژوهشگر میشوند. برای انجام اهداف کوتاهمدت از خظمشیها، روندها و رویههایی استفاده میشود که براساس استراتژی سازمانی تنظیم میشوند.
خطمشی (Policy) : مجموعه اصول و قواعدی است که تصمیمگیریهای سازمان را جهتدهی میکند و در بستر آن، رویهها (Procedure) و فرآیندها (Process) شکل میگیرند. خطمشی قوانین کسبوکار و دستورالعملهای یک سازمان است که با هدف اطمینان از سازگاری و انطباق مسیر سازمان با اهداف استراتژیک آن تدوین میشود. خطمشیهای سازمان در بستر قوانین آن سازمان، واحد سازمانی یا بخش شکل میگیرد.
روند (Process) : الگو و شمای کلی و گامهای اصلی را نشون میدهد که برای دستیابی به اهداف کوتاهمدت باید طی شود.
رویه (Process) : جزئیات بیشتری از مسیر را جهت دستیابی به اهداف بیان میکند
تجزیه و تحلیل سوات
تجزیهوتحلیل سوات (SWOT) یک ابزار با اهمیت در مدیریت استراتژیک است. پایه و اساس این ابزار کارآمد در مدیریت استراتژیک و همین طور بازاریابی، شناخت محیط پیرامونی سازمان است. حروف SWOT که آن را به شکلهای دیگر مثل TOWS هم مینویسند، ابتدای کلمات Strength به معنای قوت، Weakness به معنای ضعف، Opportunity به معنای فرصت و Threat به معنای تهدید است. ماهیت قوت و ضعف به درون سازمان مربوط میشود. فرصت و تهدید معمولاً محیطی است. در اینجا به معرفی آنالیز SWOT پرداخته شده است. نحوه ی اجرای آن شرح داده نشده است.
در تحلیل سوات ابتدا عوامل داخلی و عوامل خارجی شناسائی میشود. پس از مشخص شدن تمامی نقاط ضعف و قوت و تهدیدها و فرصتها، ماتریس ارزیابی عوامل داخلی (IFE) ماتریس ارزیابی عوامل خارجی (EFE) تشکیل میشود. نقاط ضعف و قوت داخلی در ماتریس IFE و فرصتها و تهدیدات خارجی در مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ ماتریس EFE تجزیه و تحلیل میشوند. پس از مشخص شدن و نمره دهی عوامل درونی و بیرونی، این عوامل در جدول ماتریس استراتژیها قرار میگیرند. سپس استراتژیهای اتخاذ شده با استفاده از ماتریس QSPM نمره دهی شده و اولویت اجرای هر کدام مشخص میشود.
نتیجهگیری بحث مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک هنر و علم تدوین اجراء و ارزیابی تصمیمات وظیفهای چند گانه که سازمان را قادر میسازد به اهداف بلندمدت خود دست یابند.مدیریت استراتژیک رویهای جامع است که از شناخت استراتژیک آغاز میشود و سازمان را در مسیر گامهای بیشتر به جلو رهنمون میکند. استراتژی قواعد و رهنمودهائی برای تصمیمگیری است که بر پایه محورهائی چون ویژگیهای بازار، بردار رشد و برتریهای رقابتی استوار میگردد. استراتژی عنصر کلیدی در مدیریت راهبردی سازمان است.
در مدیریت راهبردی گامهائی که به تولید محصولات، ارائه خدمات و مدیریت بازار و کسبوکار باید طی شود، شناسایی میشود. به نظر پورتر مدیریت استراتژیک استراتژی رقابتی عمل جستجو برای دستیابی به موقعیت رقابتی است. تلاش در فراهم نمودن یک موقعیت سود آور و پایدار در برابر عوامل فشار در محیط سازمان دارد. استراتژی یک جایگاه با ارزش و ممتاز و یکسری فعالیت هماهنگ متمایز میباشد.
استراتژی متمایز کردن فعالیتها و یا انجام فعالیتهای مشابه با روش متمایز است. از دیدگاه پژوهشگران استراتژی اساساً یک فعالیت کار آفرینی است. با مخاطره و خلاقیت همراه است و سعی در شکار فرصتهای رقابتی بازار دارد. همچنین سلسلهای از اقدامات و برنامهها برای دستیابی به هدف یا نتیجهای خاص دارد. روش استراتژیک، خیلی ساده میتواند این باشد که تنها با یک سوال پندارهای غالب را به چالش فرا خواند.
تعریف مدیریت استراتژیک
مطالعه مقاله تعریف مدیریت استراتژیک | فرصت های موجود در سازمان و نه مسائل، کلید اصلی موفقیت مدیر و سازمان می باشد زیرا سازمان با حل مسئله، امور را در مسیر عادی خود قرار می دهد. نتایج حاصل از شناسایی و سود جستن از فرصت ها و موفقیت ها موجب می شود تا سازمان بتواند کارهای مناسب و شایسته را انجام داده و منافع حاصله را در آن جهت سوق یا در آن زمینه تمرکز نماید (فقهی فرهمند، ۱۳۸۸). در این میان ارائه پاسخ شفاف به سوال” چگونه می خواهیم به آنجا برسیم؟” اساس مدیریت استراتژیک Strategic Management را تشکیل می دهد (تامپسون و گمبل، ۱۳۹۱).
الگوی تصمیم های اساسی در پاسخ به مشکلات و موقعیت های گذشته صورت می گیرد. استراتژی آینده (آنچه سازمان باید باشد) مجموعه تصمیم هایی است که سازمان را نسبت به یک طرح جامع که مشخص می سازد سازمان چگونه باید فعالیت کند تا به رسالت خود دست یابد، متعهد می کند. مدیریت، یعنی انجام دادن امور با استفاده از منابع انسانی را می توان رهبری در برنامه ریزی، بودجه بندی، سازماندهی، هدایت و کنترل قلمداد کرد. مدیریت از طریق فراگرد جمع آوری اطلاعات، تجزیه و تحلیل آنها، تصمیم گیری، ارزیابی نتایج و بازخورد صورت می پذیرد. تلقین این نظریه های بنیادین در مورد استراتژی و مدیریت موجب پایداری توصیف یا تعریف مدیریت استراتژیک به عنوان برنامه ریزی و اجرای تغییرات اساسی مورد نیاز برای بهبود عملکرد سازمانی خواهد شد (پهلوانیان، ۱۳۸۹، ۸۰).
مدیریت استراتژیک نه تنها به رکن برنامه ریزی و تدوین استراتژی – به عنوان اولین گام- می پردازد، بلکه سایر ارکان مدیریت از جمله سازماندهی، تأمین منابع، نظارت، کنترل فعالیت ها و ارزیابی تحقق استراتژی ها را نیز در بر می گیرد و این فرآیند به طور دائمی و پویا تکرار می شود تا سیستم به اهداف مورد نظر دست یابد. به بیان دیگر مدیریت استراتژیک، مدیریت همه عوامل و منابع، در جهت تحقق اهداف و استراتژی های تدوین شده می باشد (باقری مقدم، ۱۳۸۵).
مدیریت راهبردی یا مدیریت استراتژیک فرآیند برنامه ریزی و اجرای استراتژی و نظارت بر آن می باشد. به عبارت دیگر مجموعه تصمیمات و فعالیت هایی است که در تعیین و هدایت عملکرد بلندمدت یک سازمان، یعنی حرکت از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب، تأثیر دارند (سند راهبرد توسعه صنعتی، ۱۳۸۴).
طبق چرخه دمینگ ، فرایند مدیریت استراتژیک شامل اجزای دنباله است:
- برنامه ریزی استراتژیک (Plan)
- اجرا و پیاده سازی استراتژی ها (Do)
- کنترل و ارزیابی تحقق استراتژی ها و اهداف (Control)
- انجام اقدامات اصلاحی بر اساس نتایج کنترل (Action) (سیروس، ۱۳۹۰، ۱۵).
چرخه دمینگ در مدیریت استرایژیک
مدیریت استراتژیک هنر و علم تدوین، اجرا و ارزیابی تصمیمات وظیفه ای چندگانه است که سازمان را قادر می سازد به اهداف بلند مدت خود دست یابد. در مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ این راستا به گفته پیتر دراکر وظیفه مدیریت استراتژیک نگاه کردن به سازمان از زاویه مأموریت شرکت است (دیوید،۱۳۸۶). مراد از مدیریت استراتژیک آن است که مدیران ترتیبی اتخاذ کننده که بین سازمان و محیط در حال تغییر حداکثر تناسب و هماهنگی و تطابق وجود داشته باشد. به عبارت دیگر، مدیریت استراتژیک، برای تطبیق سازمان در بلند مدت با محیط و پاسخگوئی به آن، سیاست ها، خط مشی ها و بینش و نگرش خود را شکل می دهد (ایران نژاد پاریزی، ۱۳۷۳).
مدیریت استراتژیک زمانی معنا می یابد که استراتژی های تدوین شده به مرحله اجرا درآید، کنترل شود و براساس نتایج، اقدام اصلاحی صورت گیرد. در غیر این صورت، استراتژی صرفاً در حد شعار باقی می ماند (سیروس، ۱۳۹۰، ۱۵). ضرورت توجه به مدیریت استراتژیک از آن جهت است که با استفاده از روش های خاص، بیم ها و تهدیدهای احتمالی را بازشناسی کرده و با به کار بیتن تمهیدات لازم آن ها را به فرصت های نیکو مبدل می کند. بر پایه این شیوه تفکر، مدیران در همه بخش های زندگی باید به بررسی در افق کار خود بپردازند و از آن چه پیشبینی می شود برنامه ای شایسته و کارساز فراهم آورند.
مدیریت استراتژیک نه تنها از همه روش های معمول برای بررسی و دریافت پدیده ها بهره می گیرد که خود با تکیه بر اصول و قواعدی تازه می کوشد تا خطرهای احتمالی را به کامیابی های قطعی مبدل سازد و توان و پایندگی سازمان ها را افزایش دهد. مدیریت استراتژیک با تصمیم گیری در مورد جهت گیری آینده سازمان ها و اجرای آن در تصمیمات سروکار دارد (پهلوانیان، ۱۳۸۹، ۵۲).
روزابت موس کانتر (۱۹۸۴) هدف مدیریت استراتژیک را چنین شرح داده است: انجام اقدامات فعلی در جهت تحقق اهداف آینده و تبدیل شدن به وسیله ای اقدام گرا – یا به عبارت دیگر ساز و کار (مکانیسم) های یکپارچه کننده و نهادینه ساز به منظور ایجاد دگرگونی. پیرس و رابینسون (۱۹۸۸) مدیریت استراتژیک را چنین تعریف کرده اند:
مدیریت استراتژیک شامل مجموعه ای از تصمیم ها و اقدامات است که به تدوین و اجرای استراتژی هایی منجر می شود که برای رسیدن به اهداف سازمان طراحی شده اند.
برنز (۱۹۹۲) معتقد است که مدیریت استراتژیک در وهله اول با مقوله ها و موضوعاتی از این دست سر وکار می یابد:
- طیف کاملی از فعالی تهای سازمان، شامل اهداف شرکت و مرزهای سازمانی
- ایجاد تطابق و هماهنگی میان فعالیت های سازمان با محیطی که در آن قرار دارد
- اطمینان از این که ساختارها، رویه ها و عملکردهای داخلی می توانند سازمان را در تحقق اهدافش یاری کنند
- ایجاد تطابق و هماهنگی میان فعالیت های سازمان با قابلیت منابعش، ارزیابی کفایت منابع برای بهره برداری از فرصتها یا اجتناب از تهدیدهای موجود در محیط سازمان
- کسب، جذب و تخصیص منابع
- ترجمه مجموعه متغیرهای پیچیده و پویای داخلی و خارجی فراوری سازمان به مجموعه ای منظم و واضح از اهداف مشخص آینده که بتوان آنها را به صورت روزانه به اجرا در آورد.
مدیریت استراتژیک با اهداف مقاصد و ابزارها (وسایل) سروکار می یابد. منظور از اهداف، چشم انداز آتی، سازمان است؛ و مقصود از ابزار در واقع انتظار مدیران را در خصوص تحقق چشم انداز نشان می دهد. بدین ترتیب مدیریت استراتژیک، مدیریتی دوراندیش و آینده نگر است که به آفریدن و مفهوم سازی افکاری که مقصد مناسب و آتی سازمان را نشان می دهند، می پردازد. (آرمسترانگ، ۱۳۹۰،۴۳)
در تعریفی دیگر مدیریت راهبردی فرایندی مداوم و استمراری به منظور اطمینان از حصول به اهداف مطلوب و کلان دانسته شده است. این فرایند از رویکرد تفکر و بصیرت استراتژیک آغاز شده و طرح ها و تدابیر راهبردی را تبیین می کند. پس از آن به برنامه ریزی، پیاده سازی و اجرای راهبردها می پردازد و بالاخره با ارزیابی و کنترل آنها، رسیدن به اهداف را تضمین می نماید (سند راهبرد توسعه صنعتی، ۱۳۸۴).
فرایندهای شماتیک تفکر و مدیریت استراتژیک
مأخذ: سند راهبرد توسعه صنعتی، ۱۳۸۴
هنگامی که تصمیم گیری با درک یا شناسایی فرصت مرتبط است، برنامه ریزی نیز نوعی تصمیم گیری است که مدیران با آن، آینده خاصی را برای سازمان مورد توجه قرار می دهند. در این راستا مدیریت استراتژیک، جریان تصمیم گیری و انجام اقداماتی است که موجب ایجاد یک استراتژی مؤثر برای دستیابی به اهداف کلی سازمان می شود و در فرایند آن، استراتژیست ها اهداف را تعیین و تصمیمات لازم را اتخاذ می کنند.
به هر حال مدیریت استراتژیک شامل برنامه ریزی، اجرا و کنترل برنامه های استراتژیک است و برنامه ریزی، فرایند تعیین هدف و انتخاب راه و روش یا وسیله تأمین هدف است که مدیران بدون آن نمی توانند منابع سازمانی را به شیوهای اثربخش، سازماندهی کنند و تصویری روشن از آن چه مدیریت استراتژیک چیست و چگونه عمل می کند؟ مورد نیاز سازمان است ارائه دهد (فقهی فرهمند، ۱۳۸۸).
تعریف مدیریت استراتژیک عبارت است از فرایند تضمین دستیابی سازمان به فواید ناشی از به کارگیری استراتژی های سازمانی مناسب، هم چنین هنر و علم فرمول بندی، اجرا و ارزیابی تصمیمات چند بعدی با تاکید بر یکپارچه سازی عوامل مدیریت، بازاریابی امور مالی، تولید یا خدمات، تحقیق و توسعه، سیستم های اطلاعاتی و غیره جهت رسیدن به اهداف سازمانی را مدیریت استراتژیک نامند، بنابراین یک مدیر استراتژیست باید به برنامه ریزی و کنترل بپردازد و دارای تفکر استراتژیک خلاق باشد، مدیران استراتژیست بایستی درک صحیحی از استراتژی داشته و تسلط کافی از مفاهیم کلاسیک و فرایند و مدل های مختلف آن داشته باشند، در ابعاد تصمیم گیری استراتژی نیز مدیران استراتژیست تحلیلگر خوبی از داده ها و اطلاعات درونی و بیرونی هستند و به موقع قادر به تصمیم گیری مثبت می باشند.
از آنجا که رویکرد استراتژی یک رویکرد جامع به تمامی عوامل موثر در ایجاد حرکت سازنده سازمان است بنابراین گرایش مدیران به روش های اثربخش و هوشمند در اداره سازمان ها امری بدیهی است و مدیریت استراتژیک این امکان را به مدیران و کارگزاران می دهد که با شناسایی کامل از وضع جاری تصمیمات آینده ساز خود را با دقت و تأمل بیشتر و امیدوارانه تر اتخاذ نمایند.
در مدیریت استراتژیک این اقدامات جنبه حیاتی دارد :
درک چگونگی انتقال هدف ها به طرح های استراتژیکی
تشخیص میزان سرمایه گذاری
توان بخشی به سازمان های پژوهشی در زمینه های استراتژی و احیای ساختار شبکه های مطلوب
فراهم آوردن اطلاعات و تسهیلات اطلاعاتی
چگونگی تعیین اولویت های طرح ها، برنامه ها و پروژه ها
تعیین چگونگی سطح مطلوب تشتیبانی
آماده سازی نیروی انسان ، فن آوری ، پژوهش گران ، دانشمندان ، مدیران ماهر
استفاده از تجارت پیشگامان موفق (پهلوانیان، ۱۳۸۹، ۶۸-۷۵).
برگرفته از سند برنامه استراتژیک واحد تحقیق و توسعه سازمان اتکا
تهیه و تدوین: علی خادم الرضا
انتشار مقاله تعریف مدیریت استزاتژیک با ذکر منع بلامانع است.
منابع مورد استفاده برای نوشته تعریف مدیریت استراتژیک
- آرمسترانگ، مایکل، مدیریت استراتژیک منابع انسانی، ترجمه دکتر محمد اعرابی، انتشارات دفتر پژوهش های فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۹۰٫
- تامپسون، آرتور و گمبل، جان، مدیریت استراتژیک اصول و شیوه های عمل، ترجمه دکتر محمد علی عبدالوند و دکتر هاشم نیکومرام، انتشارات مبلغان، چاپ اول، ۱۳۹۱٫
- دیوید، فرد، مدیریت استراتژیک، ترجمه دکتر علی پارسائیان و دکتر محمد اعرابی، انتشارات دفتر پژوهش های فرهنگی، چاپ یازدهم، ۱۳۸۶٫
- سیروس، کاوه محمد و صبور طینت، امیرحسین، مدل مدیریت استراتژیک مبنا، انتشارات دانشگاه امیرکبیر، چاپ دوم، زمستان ۱۳۹۰٫
- فقهی فرهمند، ناصر، تدوین برنامه استراتژیک سازمان، انتشارات فروزش، چاپ اول، ۱۳۸۸٫
- پهلوانیان، حسین، تجربه ای موفق از کاردبرد مدیریت راهبردی، انتشارات نیکوروش، ۱۳۸۹٫
- باقری مقدم، ناصر و همکاران، برنامه عملیاتی سند راهبرد ملی توسعه فناوری پیل سوختی کشور، سازمان انرژی های نو ایران (سانا)، ۱۳۸۵٫
- تعاریف، مفاهیم و کلیات نگرش های اساسی در سند راهبرد توسعه صنعتی جمهوری اسلامی ایران، وزارت صنایع و معادن، معاونت برنامهریزی توسعه و فنآوری، گروه مدیریت استراتژی، ۱۳۸۴
- ایران نژاد پاریزی، مهدی، ابزارهای تفکر استراتژیک، نشریه تدبیر، شماره ۴۵، شهریور ۱۳۷۳٫
در ادامه دعوت شود ویدئوهای جلسه اول درس مدیریت استراتژیک علی خادم الرضا برای دوره های MBA را مشاهده کنید.
قسمت اول ویدئو کلاس درس مدیریت استراتژیک علی خادم الرضا
در ویدئو قسمت اول به تعریف کسب و کار، سیستم و طبقه بندی سیستم ها، سیستم کسب و کار و ضرورت وجود استراتژی از این منظر پرداخته می شود.
قسمت دوم ویدئو کلاس درس مدیریت استراتژیک علی خادم الرضا
در ویدئو قسمت دوم به معرفی سازمان به عنوان پدیده ای اجتماعی، مدیریت و تعریف استراتژی از جنبه های گوناگون پرداخته می شود.
قسمت سوم ویدئو کلاس درس مدیریت استراتژیک علی خادم الرضا
در ویدئو قسمت سوم به تعریف استراتژی از نگاه هنری مینتزبرگ می پردازم و ۵P استراتژی او را تشریح می کنم. همچنین استراتژی های نیت شده، استراتژی های تدبیر شده، استراتژی های ظهوری و استراتژی های تحقق یافته معرفی می شوند.
دوره های آموزشی BPMN,BPM و انواع BPMS ها
بسیاری از کسب و کارهای کوچک و متوسط کشور ما بصورت کاملاً سنتی اداره و مدیریت میشوند . این کسب و کارها بعضاً موفق نیز هستند منتها این نکته مهم را در نظر بگیرید که اگر آنها بصورت صحیح و علمی مدیریت شوند، میتوانند چندین برابر موفق باشند. در واقع کسب و کارهای متوسط و کوچک در کشور ما سقف پیشرفت شان خیلی بلند نیست.
یکی از مهم ترین حلقه های مفقوده در مدیریت اینگونه بنگاه ها در کشور ما برنامه ریزی است. به ویژه برنامه ریزی کلان و در سطح بنگاه که به اصطلاح برنامه ریزی راهبردی یا برنامه ریزی استراتژیک اتلاق میگردد. یک ضرب المثل مشهور ژاپنی می گوید: هنگامی که شما از تشنگی می میرید خیلی دیر است که در مورد حفر چاه فکر کنی. پایه این نوع مدیریت بر اساس میزان درک مدیران از شرکت های رقیب، بازارها ؛ قیمت ها، توزیع کنندگان، دولت ها و تمام کسانی است که به نوعی با آن سازمان در ارتباط هستند.
تعریف مدیریت استراتژیک چیست؟
اگر بخواهیم بطور خیلی لاصه مدیریت استراتژیک را تعریف کنیم باید بگوییم مدیریت استراتژیک مجموعه تصمیم ها و اقدامات مدیریتی است که عملکرد بلند مدت یک شرکت را تعیین می کند.مدیریت استراتژیک عبارت است از بررسی محیطی (هم محیط خارجی و هم محیط داخلی) تدوین استراتژی، اجرای استراتژی، ارزیابی و کنترل. بنابراین مدیریت استراتژیک بر نظارت و ارزیابی بر فرصت ها و تهدیدهای خارجی در سایه توجه به نقاط قوت و ضعف یک شرکت تأکید دارد.
فرآیند مدیریت استراتژیک
فرآیند مدیریت استراتژیک را میتوان به چهار مرحله تقسیم کرد:
- تحلیل وضعیت
- تدوین استراتژی
- اجرای استراتژی
- ارزیابی استراتژی
در این مطلب ۷ دلیل ذکر میکنیم که بر اساس آنها باید نسبت به انجام برنامه ریزی استراتژیک اقدام کنید.
- تشدید رقابت داخلی و خارجی. در این شرایط لزوم آینده نگری و محیط نگری بیش از پیش احساس میشود که این دو مقوله از ارکان اصلی برنامه ریزی استراتژیک است.
- با توجه به تغییرات محیطی که در حال حاضر شتاب زیادی به خود گرفته است و پیچیده شدن تصمیمات سازمانی، لزوم بکارگیری برنامهای جامع برای مواجهه با اینگونه مسائل بیشتر از گذشته ملموس میشود. این برنامه چیزی جز برنامه استراتژیک نیست.
- برنامه ریزی استراتژیک در سطح شرکتی معمولاً آماده سازی جهت بهره گیری از فرصت های آینده و مواجهه با خطرات و روند بازار است.
- برنامه ریزی استراتژیک با کاهش هزینه ها، افزایش انگیزه کارکنان، مقابله با تهدیدات یا بهتر شدن، تبدیل تهدید ها به فرصت ها، پیش بینی احتمال روند بازار و بهبود کلی عملکرد یاری رسانی می کنند.
- در برنامه ریزی استراتژیک اطمینان حاصل میشود که چالش های خارجی مورد توجه قرار گرفته و شرایط نامساعد حل می شود و تهدیدات مورد بررسی قرار می گیرد تا آنها را به فرصت های احتمالی تبدیل کنند
- برنامه ریزی استراتژیک بنگاه را با یک استراتژی واحد با استفاده از هدف های روشن هماهنگ می سازد.
- بسیاری و تقریباً اکثر بنگاه های اقتصادی پیشرو با ابعاد مختلف (متوسط، بزرگ و کوچک) برنامه ریزی استراتژیک انجام داده اند.
این نکته مهم را در نظر داشته باشید که معمولاً انجام برنامه ریزی استراتژیک را پروژه ای بزرگ و پیچیده جلوه میدهند. در حالی که واقعاً اینطور نیست.
شما خودتان هم میتوانید برنامه ریزی استراتژیک برای خود انجام دهید.
برای این منظور یک وبینار مفید برگزار خواهیم کرد و در آن به شما آموزش میدهیم که چگونه خودتان بتوانید بدون صرف هزینه زیاد برای کسب و کار خود برنامه ریزی استراتژیک تهیه کنید.