فارکس بازار مدرن

تحلیل تکنیکال و بنیادی چیست؟

✔ اگر از دید سرمایه‌گذار، ارزش ذاتی سهم از قیمت فعلی آن سهم در بورس بیشتر باشد، آن سهم امکان رشد بیشتری دارد و بنابراین، برای خرید گزینه مناسبی است. به این حالت اصطلاحاً گفته می‌شود که سهم undervalue است. ✔ اگر از دید سرمایه‌گذار، ارزش ذاتی سهم از قیمت فعلی آن سهم در بورس کمتر باشد، بنابراین آن سهم اصطلاح گران تحلیل تکنیکال و بنیادی چیست؟ بوده و نه‌تنها برای خرید مناسب نیست، بلکه اگر سرمایه‌گذار چنین سهمی را در اختیار داشته باشد، بهتر است آن را بفروشد. در این حالت اصطلاحاً گفته می‌شود که سهم overvalue است. ✔ اگر از دید سرمایه‌گذار ارزش ذاتی سهم با قیمت فعلی آن در بورس برابر است، بنابراین قیمت آن سهم اصطلاحاً منصفانه است و خرید یا فروش آن، سودی را نصیب سرمایه‌گذار نمی‌کند.

تحلیل بنیادی چیست؟ تحلیل فاندامنتال در فارکس و بازارهای مالی

تحلیل بنیادین

در طول اردوی آموزشی خود و مطالعه مجموعه مقالات آموزش فارکس، احتمالا با گالیور، ارباب حلقه ها، میتی کومان و مبحث تحلیل بنیادی یا همان فاندامنتال برخورد داشتید.

یک دقیقه صبر کنید…

ما قبلاً در دروس ابتدایی یک تیزر تبلیغاتی از تحلیل فاندامنتال را به شما نشان دادیم! پس حالا بیایید به مبانی بپردازیم!

تحلیل فاندامنتال دقیقاً چیست و آیا استفاده از آن لازم است؟ خوب، تحلیل فاندامنتال یا بنیادی مطالعه اصول و مبادی بنیادین است!

آسان بود، نبود؟ آهان! گرفتم.

واقعیت را بگوییم جریان خیلی بیشتر و پیچیده تر از این حرفهاست.. خیلی خیلی پیچیده تر.

اگر شنیدید که مردم از فاند یا مباحث بنیادی صحبت می کنند، آنها واقعاً در مورد اصول بنیادین اقتصادی کشور میزبان ارز صحبت می کنند.

اصول بنیادین اقتصادی شامل مجموعه وسیعی از اطلاعات می شود – که به صورت گزارش های اقتصادی، سیاسی یا محیطی، داده ها، اطلاعیه ها و یا به صورت رویدادهای خبری انتشار می یابند.

حتی پایین آمدن رتبه اعتباری، در دسته داده های بنیادین قرار می گیرد و بعدها خواهید دید که دوستان “پیپ گیر” ما چگونه این خبر را تبدیل به یک فرصت کرده و با فروش روی EUR / USD سودی خوبی کرده اند.

تحلیل بنیادی استفاده و مطالعه این عوامل است.

تحلیل فاندامنتال مطالعه این است که منظر اقتصادی و مالی جهان و محیط اطراف ما چگونه است و تمرکز آن بر این است که چگونه عناصر کلان اقتصادی (مانند رشد اقتصادی، تورم، بیکاری) بر هر آنچه معامله می کنیم تأثیر گذار است.

آمار بنیادی و شکل های مختلف آن

تحلیل فاندامنتال شامل مطالعه روند های اقتصادی و رویدادهای ژئوپولیتیکی است که بر قیمت ارز تأثیر گذار است. به عبارت دیگر، تحلیل بنیادی، مطالعه اخبار مالی و آمار اقتصادی است.

آن دسته از آمار اقتصادی که رصد آنها مهم تر از سایرین است عبارتند از:

  • نرخ بهره
  • تورم
  • تولید ناخالص ملی (GDP)
  • آمار اشتغال

هنگامی که یک آمار اقتصادی منتشر می شود، تحلیل بنیادی یک دید کلی در اختیار ما می گذارد که قیمت در برابر یک رویداد اقتصادی خاص چگونه “باید” یا “ممکن” است واکنش نشان دهد.

داده های بنیادی در اشکال گوناگون نمود می یابند.

می تواند به شکل گزارشی باشد که توسط بانک فدرال رزرو در مورد فروش خانه های موجود در امریکا منتشر شده است. و یا می تواند با توجه به این احتمال که بانک مرکزی اروپا سیاست پولی خود را تغییر می دهد یا نمی دهد، خود را نشان دهد.

انتشار این آمار برای عموم مردم اغلب باعث تغییر فضای اقتصادی (یا بهتر بگوییم ذهنیت اقتصادی) شده و واکنش سرمایه گذاران و نوسان گیران را به دنبال دارد.

حتی مواردی وجود دارد که گزارش خاصی منتشر نمی شود، اما انتظار انتشار چنین گزارشی، خود نمونه دیگری از اصول بنیادین است.

گمانه زنی ها درباره افزایش نرخ بهره می تواند ساعت ها یا حتی چندین روز پیش از اعلام واقعی نرخ بهره مورد ارزیابی قرار گرفته و “سبک و سنگین شود”.

در حقیقت، بسیار دیده می شود که جفت ارزها لحظاتی پیش از اخبار مهم اقتصادی، گاهی تا حتی 100 پیپ جابجا می شوند، که آنها را تبدیل به فرصتی سودآور برای یک تریدر شجاع می سازد.

به همین دلیل است که بسیاری از معامله گران فارکس اغلب پیش از انتشار آمار و وقایع اقتصادی پشت سیستم بوده و آماده و هوشیار هستند و شما نیز باید چنین باشید!

به طور کلی، بخش عمده ای از داده های مورد استفاده در تحلیل فاندامنتال را آمار ها و شاخص های اقتصادی تشکیل می دهند. همچون به صدا درآمدن آژیر آتش بمحض کشف دود، شاخص های اقتصادی نیز یک دید کلی از سلامت اقتصاد کشور در اختیار ما می گذارند.

گرچه دانستن مقدار عددی یک شاخص مهم است، اما انتظار بازار از این مقدار نیز مهم است.

درک صحیح تأثیر حاصل از رقم واقعی نسبت به رقم پیش بینی شده مهمترین بخش کار است. باید به همگی این عوامل هنگام تصمیم گیری برای معامله توجه کرد.

نگران نباشید. ساده تر از آنچه فکر می کنید است و برای استنباط و درک آن نیاز نیست دانشمند هسته ای باشید.

پیشنهاد می کنم هر روز از صفحات تقویم اقتصادی بازدید کنید تا بتوانید در جریان انتشار اخبار اقتصادی آتی باشید.

تحلیل بنیادی ابزاری ارزشمند در ارزیابی شرایط آینده اقتصاد است، اما استفاده از آن برای پیش بینی جهت قیمت ارز چندان کارساز نیست.

این نوع تحلیل دارای مناطق خاکستری زیادی است. زیرا اطلاعات بنیادین که به صورت گزارش، آمار اقتصادی یا بیانیه تغییر سیاست های پولی منتشر می گردند در مقایسه با اندیکاتورها و شاخص های تکنیکالِ واقعی، ابهام بیشتری دارند.

تجزیه و تحلیل آمار اقتصادی انتشار یافته و گزارش داده های بنیادی معمولاً چیزی شبیه به این است:

“افزایش نرخ بهره با این مقدار درصد ممکن است باعث بالا رفتن یورو شود.”

“دلار آمریکا با عدد شاخص در فلان محدوده باید پایین رود.”

“اعتماد مصرف کننده 2 درصد نسبت به آخرین گزارش کاهش یافته است.”

آیا قطعیتی در تحلیل فاندامنتال وجود دارد؟

بازار تمایل دارد که بر اساس تحلیل تکنیکال و بنیادی چیست؟ احساس مردم واکنش نشان دهد. این احساسات می تواند براساس واکنش آنها به گزارش های اقتصادی، یا براساس ارزیابی آنها از شرایط فعلی بازار باشد.

و همانطور که احتمالا حدس می زنید – هزاران هزار نفر، با احساسات و ایده های مختلف وجود دارند.

احتمالاً با خود می گویید: “پناه بر خدا پس هیچ قطعیتی در تحلیل فاندامنتال وجود ندارد!”

در واقع کاملا درست می گویید.

به هیچ وجه نمی توان بر اساس یک سری آمار جدید بنیادی، صد در صد دانست که جفت ارز به کجا خواهد رفت.

این بدین معنا نیست که تحلیل فاندامنتال را باید کنار گذاشت.

به دلیل حجم سنگین داده های بنیادین موجود، اکثر مردم به سختی می توانند همه آنها را کنار هم قرار دهند.

آنها یک گزارش خاص را درک می کنند، اما نمی توانند آن را در تصویر کلی اقتصادی قرار دهند. این کار به زمان و درک عمیق تری از داده ها نیاز دارد.

همچنین ، بیشتر داده های بنیادین فقط برای یک ارز گزارش می شوند، در حالیکه به داده های بنیادی برای ارز دیگر در یک جفت ارز نیز نیاز است تا بتوان آنها را قیاس کرد و تصویری دقیق بدست آورد.

همانطور که در ابتدای کار گفتیم، موضوع سر این است که یک ارز قوی با یک ارز ضعیف جفت شود.

تحلیل فاندامنتال بهتر است یا تحلیل تکنیکال ؟

در این مرحله، شما احتمالاً همچنان منتظر پاسخ به این سوال هستید: “آیا برای تبدیل شدن به یک تریدر موفق فارکس نیاز است که حتما از تحلیل بنیادی استفاده کنم؟”

کاملاً متوجهیم که هر جناح طرفداران و عاشقان خود را دارد.

به نظر می رسد تحلیل تکنیکال، روش ترجیحی معامله گران کوتاه مدت فارکس است که تمرکز اصلی آنان بر نمودار و قیمت است.

معامله گران میان مدت ​​و برخی از معامله گران بلند مدت علاوه بر آن دوست دارند روی تحلیل بنیادی نیز تمرکز کنند زیرا این امر به ارزش گذاری و قیمت گذاری ارز کمک می کند.

تحلیل فاندامتتال یا تحلیل تکنیکال

ما دوست داریم با گفتن اینکه باید از هر دو استفاده کنید کمی جالب تر شویم!

استراتژی های متمرکز بر تحلیل تکنیکال، هنگامی که یک رویداد کلیدی بنیادین رخ می دهد، چیزی جز نابودی حساب نیستند.

به همین ترتیب، معامله گران صرفا بنیادی فرصت های کوتاه مدتی را که الگو ها و آرایش های نموداری و سطوح تکنیکال نشان می دهند را تحلیل تکنیکال و بنیادی چیست؟ از دست می دهند.

ترکیبی از تحلیل تکنیکال و بنیادی همه نقاط و زوایا را پوشش می دهد. شما از انتشار برنامه ریزی شده یک رویداد خبری اقتصادی آگاهی دارید، اما در کنار آن می توانید ابزارها و الگوهای تکنیکالی مختلف که بازیگران درشت بازار روی آنها تمرکز کرده اند را شناسایی و از آنها استفاده کنید.

در دروس بعدی چند مثال معاملاتی برای شما داریم که نشان می دهند چگونه ترکیب مناسب تحلیل بنیادی و تکنیکال منجر به سودهای کلان می گردد.

و در ادامه، در مورد عمده عوامل بینادی که ارزها را تحت تأثیر قرار می دهند بحث خواهیم کرد.

عواملی نظیر نرخ بهره، سیاست های پولی و گزارش های اقتصادی که تکان دهنده بازار هستند.

تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی

تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی

به روش تحلیل بنیادی، تحلیل ریشه‌ای، پایه‌ای و یا اساسی هم می‌گویند. همان‌طور که از اسم آن هم مشخص است، در این روش سرمایه‌گذار عوامل اصلی اثرگذار بر قیمت سهام شرکت را مورد بررسی قرار داده و بر اساس آن، تصمیم‌گیری می‌کند که آیا سهام شرکت مذکور برای سرمایه‌گذاری مناسب است یا خیر؟ در مقالات قبلی، عوامل اثرگذار بر قیمت سهام را معرفی کردیم و گفتیم به‌طورکلی سه تحلیل تکنیکال و بنیادی چیست؟ دسته عوامل بر قیمت سهام یک شرکت تأثیرگذارند:

  • الف. عوامل محیطی
  • ب. عوامل مرتبط با صنعت
  • ج. عوامل درونی شرکت در تحلیل بنیادی

سرمایه‌گذار پس از بررسی و تحلیل عوامل سه‌گانه اثرگذار بر قیمت سهام یک شرکت، ارزش واقعی یا اصطلاح ارزش ذاتی سهام آن شرکت را تعیین می‌کند. سپس با مقایسه ارزش ذاتی سهام آن شرکت با قیمت فعلی آن در بورس، در خصوص خرید، فروش یا نگهداری آن سهم تصمیم‌گیری می‌کند. طبیعتاً:

✔ اگر از دید سرمایه‌گذار، ارزش ذاتی سهم از قیمت فعلی آن سهم در بورس بیشتر باشد، آن سهم امکان رشد بیشتری دارد و بنابراین، برای خرید گزینه مناسبی است. به این حالت اصطلاحاً گفته می‌شود که سهم undervalue است.

✔ اگر از دید سرمایه‌گذار، ارزش ذاتی سهم از قیمت فعلی آن تحلیل تکنیکال و بنیادی چیست؟ سهم در بورس کمتر باشد، بنابراین آن سهم اصطلاح گران بوده و نه‌تنها برای خرید مناسب نیست، بلکه اگر سرمایه‌گذار چنین سهمی را در اختیار داشته باشد، بهتر است آن را بفروشد. در این حالت اصطلاحاً گفته می‌شود که سهم overvalue است.

✔ اگر از دید سرمایه‌گذار ارزش ذاتی سهم با قیمت فعلی آن در بورس برابر است، بنابراین قیمت آن سهم اصطلاحاً منصفانه است و خرید یا فروش آن، سودی را نصیب سرمایه‌گذار نمی‌کند.

قانون طلائی تحلیل بنیادی:

  1. قیمت سهام خود را در طولانی مدت اصلاح می‌کند.
  2. شما می‌توانید سهمی که قیمت بازار آن از ارزش واقعیش کمتر است را خریداری کنید و منتظر بمانید تا قیمت بازار سهم به ارزش ذاتی آن برسد.

تحلیل تکنیکال چیست؟

دومین شیوه تجزیه‌وتحلیل سهام در بورس، روش تحلیل تکنیکال است. در روش تحلیل تکنیکال، این جمله معروف بسیار به‌کاربرده می‌شود که «گذشته، چراغ راه آینده است». به‌بیان‌دیگر، سرمایه‌گذارانی که از روش تحلیل تکنیکال برای ارزیابی و تحلیل قیمت سهام استفاده می‌کنند بر این باورند که با بررسی روند نوسانات قیمت یک سهم در گذشته، می‌توان قیمت آن سهم را در آینده پیش‌بینی کرد.

بنابراین «تحلیل تکنیکال، درواقع پیش‌بینی قیمت سهم در آینده، بر اساس اتفاقات گذشته است». تحلیلگران تکنیکال با استفاده از نمودارها و رابطه‌های ریاضی، روند قیمت سهم در آینده را بر اساس نوسانات گذشته قیمت آن سهم، پیش‌بینی کرده و درصورتی‌که به این نتیجه برسند که قیمت سهم در آینده، در مقایسه با قیمت فعلی آن در بورس افزایش قابل قبولی خواهد داشت، نسبت به خرید آن سهم اقدام می‌کنند. اما اگر نمودارها بیانگر کاهش قیمت سهم در آینده باشد، سرمایه‌گذاران، سهام شرکت مذکور را خواهند فروخت.

سه اصل اساسی تحلیل تکنیکال:

۱- همه چیز در قیمت خلاصه شده است

به موجب این اصل، برای تحلیل بازار باید فقط قیمت را بررسی کنیم زیرا قیمت نهایی مورد توافق میان معامله‌گران، از تمامی مؤلفه‌های اقتصادی، سیاسی و… تأثیر پذیرفته و تحلیل آن به اندازه بررسی تمام عوامل بنیادی مرتبط خواهد بود. در این مبحث به این نتیجه می‌رسیم که یک تحلیل‌گر تکنیکال به نوعی مباحث فاندامنتال و بنیادی را مورد مطالعه قرار می‌دهد.

۲- تحرکات قیمتی، روند مشخصی دارند

در واقع داو معتقد بود قیمت به روند نزولی یا صعودی خود ادامه می‌دهد، مگر این‌که سایر عوامل بیرونی منجر به تغییر جهت بازار شوند. نظریه ثابت شده‌ای وجود دارد که می‌گوید قیمت‌ها تمایل دارند روند فعلی خود را حفظ کنند، به جای آنکه تغییر جهت دهند. این اصل به نوعی، بیان دیگری از قانون اول نیوتن درباره حرکت است.

۳- تاریخ قابل تکرار است

بخش بزرگی از مباحث تحلیل تکنیکال و مطالعه رفتارهای بازار، مشابه روانشناسی در انسان‌ها می‌باشد. در واقع این احتمال وجود دارد که افراد در صورت وقوع شرایط مشابه، بر اساس ادراک و داده‌های ذهنی قبلی خود واکنش مشترک و قابل پیش‌بینی از خود نشان می‌دهند.

مزایای تحلیل تکنیکال:

  • یادگیری آسان
  • انعطاف‌پذیری بالا
  • سرعت فرآیند تحلیل
  • نقاط ورود و خروج دقیق
  • بکارگیری در بازه‌های زمانی مختلف
  • انعطاف‌پذیری و سازگاری با انواع معاملات
  • برقراری ارتباط بین حجم معاملات و تغییرات قیمت

معایب تحلیل تکنیکال:

  • تأثیرگذاری تعصبات شخصی
  • تفاسیر مختلف
  • سیگنال‌های معاملاتی متعدد
  • عدم تعیین ارزش ذاتی
  • عدم تحلیل تکنیکال و بنیادی چیست؟ امکان استفاده در نمادهای جدید

تفاوت تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی:

تحلیل تکنیکال به نمودار قیمت‌ها نگاه می‌شود و با بررسی قیمت‌های گذشته و کنونی و برآیند این دو، قیمت‌ها در آینده پیش‌بینی می‌شوند. البته، این پیش‌بینی هرگز دقیق نبوده و حتی ممکن است نتیجه عکس بدهد. بنابراین، در این نوع تحلیل تنها به رفتار بازار و قیمت‌ها و جوی که در آن حاکم است توجه می‌شود.

تحلیل بنیادی یا فاندامنتال روشی است که در آن ارزش ذاتی سهام ارزیابی می‌شود؛ به گونه‌ای که در این تحلیل به شرایط اقتصادی، شرایط مالی و مدیریتی شرکت‌ها، وضعیت سهامداران اصلی، وضعیت درآمد و بدهی‌های شرکت‌ها و غیره توجه می‌شود. در این تحلیل، معامله‌گر باید مقادیر زیادی اطلاعات و صورت‌های مالی را به طور دقیق بررسی کند تا درک درستی از تحلیل تکنیکال و بنیادی چیست؟ آن‌ها بدست آورد. این امر نیاز به داشتن تخصص دارد و کار را برای تحلیل‌گران بی‌تجربه سخت می‌کند.

سوالات متداول:

1-کدام تحلیل برای شما بهتر است؟

برای پاسخ به این سوال باید گفت تحلیل بنیادی بهترین گزینه برای کسانی‌ست که می‌خواهند بر عملکرد کمپانی‌ها تمرکز کنند. هم‌چنین افرادی که تمایل به سرمایه‌گذاری بلندمدت دارند. این تحلیل برای سرمایه‌گذاری دوران بازنشستگی و دیگر اهداف بلندمدت سرمایه‌گذاری ایده‌آل است. جایی که نتایج مالی بلندمدت کسب‌وکارها میزان موفقیت سرمایه‌گذاری را تعیین می‌کنند از طرفی تحلیل تکنیکال بهترین گزینه برای سرمایه‌گذارانی‌ست که می‌خواهند از تغییرات قیمت دارایی‌ها استفاده کنند. این روش برای سرمایه‌گذاری کوتاه‌مدت و کسانی که ریسک‌پذیری بیشتری در قبال دارایی‌هایشان دارند بسیار کاربردی است.

2-آیا روش تحلیل بنیادی برای تجزیه ‌وتحلیل قیمت سهام مناسب‌تر است یا روش تحلیل تکنیکال؟

به اعتقاد اغلب کارشناسان، بهترین روش برای تجزیه‌ وتحلیل قیمت سهام در بورس، استفاده از روش ترکیبی تحلیل تکنیکال و بنیادی است. یعنی یک سرمایه‌گذار علاوه بر آنکه روندهای گذشته قیمت سهام را بررسی و تحلیل می‌کند، باید فقط به نتایج حاصل از این تحلیل اکتفا نکرده و به‌صورت مستمر، عوامل سه‌گانه اثرگذار بر قیمت سهام یعنی عوامل محیطی، عوامل مرتبط با صنعت و عوامل درونی و آثار ناشی از تغییر این عوامل بر قیمت سهم را مورد بررسی قرار دهد.

زیرا ممکن است سهمی که روند قیمت آن در گذشته همواره صعودی بوده بر اثر تغییر در برخی از عوامل، از وضعیت رشد مستمر خارج شده و حتی به یک سهم ضررده تبدیل شود. همچنین ممکن است تغییر در یک یا چند عامل، سهام یک شرکت را از شرایط نزولی به حالت صعودی تبدیل کند.

3-آیا تحلیل تکنیکال به تنهایی کافی است؟

از آنجایی که تحلیل تکنیکال تنها به نمودار قیمت‌ها و شرایط کنونی بازار نگاه می‌کند بدون تحلیل بنیادی و روانشناسی بازار فایده‌ای ندارد. از این رو، باید در کنار تحلیل فنی از مواردی نظیر شرایط اقتصادی، وضعیت درآمد و بدهی‌های شرکت‌ها، شرایط مالی و مدیریتی شرکت‌ها و غیره بهره برد. تحلیل‌گران تکنیکال اعتقاد دارند که قیمت‌ها تمام اطلاعات موجود در بازار را نشان می‌دهد؛ به گونه‌ای که نیازی به بررسی هیچ چیز دیگری نیست.

اما، این امر هرگز درست نبوده و باید در کنار تحلیل تکنیکال به سایر مسائل بنیادی که به آن اشاره کردیم توجه شود. برای موفقیت در بازار سرمایه و بورس توصیه می‌شود مطالعات خود را در این زمینه افزایش داده تا به یک تحلیل‌گر موفق تبدیل شوید.

نگارش: ساناز یوسفی

به منظور کسب اطلاعات بیشتر، مطالعه مقاله انواع استراتژی بازاریابی را به شما عزیزان پیشنهاد می نماییم.

تحلیل بنیادی در بورس چیست؟

تحلیل بنیادی در بورس چیست؟

اگر فعال بازار سرمایه هستید و یا حتی به تازگی وارد بازار سرمایه شده اید، حتما کلمه “تحلیل بنیادی” یا “تحلیل فاندامنتال” را بارها شنیده اید. یکی از تحلیل هایی که فعالان بازار سرمایه برای خرید سهام یک شرکت به سراغ آن می روند تحلیل بنیادی است. در ادامه با این تحلیل و مباحث آن بیشتر آشنا خواهیم شد. با ما همراه باشید.

تحلیل بنیادی چیست؟

تحلیل بنیادی یکی از روش های تحلیلی در بازار سرمایه است که افراد می‌توانند ارزش ذاتی اوراق بهادار را با عوامل مختلف اقتصادی و مالی ارزیابی کنند. این تحلیل هر عاملی را که بر ارزش سهم تأثیر می‌گذارد در نظر می‌گیرد. تحلیل بنیادی روشی برای آنالیز کردن سهام و دست یابی به ارزش ذاتی و واقعی آن است. در این نوع تحلیل، از عوامل اقتصاد کلان مانند شرایط اقتصادی و وضعیت سایر بازارها گرفته تا عوامل اقتصاد خرد مانند بهره‌ وری مدیریت شرکت و… مورد بررسی قرار می‌گیرد.

تحلیل تکنیکال رو هم از اینجا بخون » تحلیل تکنیکال بورس

هدف از تحلیل بنیادی چیست؟

تحلیل گران بازار سرمایه به چند دسته تقسیم میشوند و عده ای جزء تحلیل گران بنیادی هستند. اما، چیزی که اهمیت دارد این است که هدف از تحلیل بنیادی چیست؟! هدف اصلی این تحلیل کشف ارزش ذاتی و واقعی سهم است که بتوان این عدد کشف شده را با قیمت فعلی سهم مقایسه نمود و مورد بررسی قرار داد و در نتیجه، با توجه به این مقایسه، سرمایه گذار بتواند برای خرید یا فروش سهم تصمیمات لازم را اتخاذ کند. همچنین، هدف نهایی از انجام چنین تحلیلی این است که سرمایه گذار بتواند با توجه به قیمت فعلی سهم به این نتیجه برسد که سهم بیشتر از ارزش خود قیمت‌ گذاری شده است و یا ارزشی کمتر از قیمت بازار تحلیل تکنیکال و بنیادی چیست؟ دارد. (بیشتر بخون » NAV چیست؟)

روش انجام تحلیل بنیادی چگونه است؟

این تحلیل در واقع این گونه است که تحلیل گر بنیادی زمان زیادی را با مطالعه اعداد و ارقام ترازنامه، سود ها، زیان ها، بدهی ها، وضعیت جریان نقدینگی، میزان درآمد های حاصله و… صرف میکند و در نهایت با کنار هم گذاشتن نتایج این مطالعات به اعداد و ارقامی میرسد که NAV و یا ارزش ذاتی سهم نام دارد. اساس کار این تحلیل به دست آوردن همین NAV یا ارزش ذاتی سهم است.

تحلیل بنیادی

مفهومی به نام ارزش ذاتی

ارزش ذاتی یا NAV سهام شرکت ها در واقع همان ارزش واقعی بدست آمده از تحلیل بنیادی است. برای مثال فرض میکنیم ارزش واقعی یک خودکار 1000 تومان باشد اما در حال حاضر در بازار با قیمت 100 تومان به فروش میرسد. پس با اطلاع داشتن از ارزش واقعی این خودکار، در هر قیمتی زیر 1000 تومان، میتوانیم با خرید این خودکار با اندکی صبر به سود خوبی دست پیدا کنیم.

حال آنکه اطمینان داریم خودکار دیر یا زود به قیمت ارزش ذاتی خود میرسد و چه بسا از آن پیشی هم بگیرد. همچنین باید بدانیم که اگر ارزش ذاتی به‌ دست ‌آمده بیشتر از قیمت فعلی سهم در بازار باشد، به‌ اصطلاح گفته می‌شود که سهم کم قیمت ‌گذاری شده است و دارای حباب منفی بوده که انتظار می ‌رود سهم رشد کرده و حباب منفی خود را پر نماید و به قیمت واقعی خود برسد و در نقطه مقابل اگر ارزش ذاتی سهم کمتر از قیمت فعلی بازار باشد گفته می‌شود که سهم بالاتر قیمت ‌گذاری شده است و اصطلاحا سهم دارای حباب مثبت بوده و انتظار می‌رود که قیمت بازار آن کاهش یابد.

برخی از اطلاعات و صورت های مالی شرکت ها در سایت Codal.ir موجوده » سامانه کدام چیه؟

عوامل کمی و کیفی در تحلیل بنیادی

در تحلیل بنیادی هر عاملی که مرتبط با شرایط اقتصادی و مربوط به وضعیت کلی یک شرکت باشد، اهمیت دارد. از جمله این عوامل میتوان به موارد کمی همچون درآمد و سود تا موارد کیفی همچون کیفیت مدیریت و اعتبار یک شرکت که تعیین‌ کننده و مهم هستند، اشاره کرد. عوامل کمی که قابل‌ اندازه ‌گیری هستند و به ‌صورت اعداد و ارقام میباشند و دقت بیشتری را در ارائه تحلیل نشان می‌دهند. مانند سود سالیانه، میزان دارایی‌ها، بدهی‌ها، مخارج و… که جزء عوامل کمی هستند. همچنین شایان ذکر است که این عوامل کمی از صورت های مالی همچون ترازنامه، صورت سود و زیان و صورت جریان وجوه نقد بدست می آیند.

عوامل کیفی که مورد بررسی در بنیاد شرکتها هستند بر اساس میزان کیفیت و سایر مشخصات غیرقابل‌ اندازه‌گیری میباشند. عوامل کیفی شامل کیفیت نحوه مدیریت مدیران اجرایی، مجوزها و گواهینامه‌ها، اعتبار نام تجاری و تکنولوژی‌های مورد استفاده شرکت هستند که دقت کمتری در ارزیابی دارند.

نتیجه گیری

یکی از تحلیل های موجود در بازار سرمایه بنیادی است که این نوع تحلیل بر خلاف تحلیل تکنیکال، دشوارتر است و تنها افراد خبره و آگاه قادر به انجام چنین تحلیلی هستند. همچنین این روزها، بازار سرمایه به شدت تحت الشعاع سهم های بنیادی و شاخص ساز است که در تعیین مثبت یا منفی بودن شاخص کل تاثیرگذارند. پس با داشتن اطلاعات کافی و بررسی های لازم حتما در سبد سهام تان سهم بنیادی داشته باشید و حد الامکان برای بلند مدت نگهداری کنید تا سود های قابل توجهی نصیب شما شود. موفق و پر سود باشید.

سوالات متداول در رابطه با تحلیل بنیادی

تحلیل بنیادی روشی برای آنالیز کردن سهام و دست یابی به ارزش ذاتی و واقعی آن است.

هدف از تحلیل بنیادی محاسبه ارزش ذاتی یا NAV سهام شرکت هاست که در واقع همان ارزش واقعی سهم میباشد.

درآمد، دارایی، فروش، بازدهی، بدهی، حاشیه سود و رشد در آینده عواملی هستند که برای تخمین ارزش و پتانسیل رشد شرکت موردتوجه قرار می‌گیرند. همه این اطلاعات در صورت‌های مالی یک شرکت در دسترس است.

تحلیل بنیادی می‌تواند علاوه بر سهام، برای ارزیابی هر نوع اوراق بهادار دیگری مانند اوراق بدهی یا مشتقه نیز مورداستفاده قرار گیرد.

تحلیل تکنیکال چیست و بررسی تفاوت آن با تحلیل بنیادی

تحلیل تکنیکال چیست

همانطور که می دانید، ترس و طمع، دو احساس قدرتمند انسانی در بازار های مالی هستند که در تصمیمات سرمایه گذاری شما تاثیر می گذارند و تحلیل تکنیکال روشی برای کنترل آن هاست. این تحلیل فرضیات متفاوتی ارائه می دهد. در ابتدایی ترین شکل، از داده های گذشته برای پیش بینی رفتار آینده سهام در بازار استفاده می کند. از بسیاری جهات، این استراتژی سرمایه گذاری مبتنی بر مفهومی است که اعتقاد به این دارد تاریخ تکرار می شود و این تکرار توسط الگو های قابل تشخیص انجام می شود. اگر کمی عمیق تر شویم، میفهمیم که افراد بسیاری از انواع مختلف تحلیل تکنیکال به طور همزمان استفاده می کنند. اکثر آن ها حتی آن را با تحلیل بنیادی نیز ترکیب می کنند. گرچه این تحلیل کاربرد های متفاوتی دارد؛ اما فایده اصلی آن این است که تاثیر احساسات انسانی را تا حد زیادی کم می کند.

در این مقاله آموزشی میفهمیم که تحلیل تکنیکال چیست و چگونه کار می کند. همچنین تفاوت آن با تحلیل بنیادی را بررسی می کنیم. پس تا انتهای مطلب با ما همراه باشید.

فهرست عناوین مقاله:

تحلیل تکنیکال چیست؟ -What is technical analysis?

تحلیل تکنیکال چیست؟

تحلیل تکنیکال یا فنی ( Technical Analys) یک اصول معاملاتی است که برای ارزیابی سرمایه گذاری ها و شناسایی فرصت های معاملاتی از طریق تجزیه و تحلیل روند آماری حاصل از فعالیت های معامله گری، مانند تحرکات قیمتی و حجم معاملات مورد استفاده قرار می گیرد.

بر خلاف تحلیل بنیادی که تلاش می کند ارزش یک اوراق بهادار را بر اساس نتایج تجاری مانند فروش و درآمد ارزیابی کند، تحلیل تکنیکال بر مطالعه قیمت و حجم معاملات متمرکز است. از ابزار های تحلیل تکنیکال برای بررسی دقیق روش های عرضه و تقاضا برای یک اوراق بهادار و تغییرات قیمت، حجم معاملات و نوسانات موجود استفاده می شود.

تحلیل تکنیکال اغلب برای مدیریت سیگنال های کوتاه مدت معامله گری که از ابزار های مختلف یک چارت به دست می آید، به کار می رود؛ اما همچنین می تواند باعث بهبود ارزیابی نقاط قوت یا ضعف اوراق بهادار نسبت به یک بازار گسترده تر شود. این اطلاعات به تحلیلگران کمک می کند تا استراتژی بهتری برای تخمین ارزش یک سهام داشته باشند.

تحلیل تکنیکال را می توان برای هر اوراق بهاداری که دارای تاریخچه اطلاعات قیمتی باشد استفاده کرد. این اوراق می تواند شامل سهام، معاملات آتی، کالا ها، درآمد ثابت، ارز ها و سایر اوراق بهادار باشند.

نکته: بخاطر داشته باشید که تحلیل تکنیکال را می توان برای هر نوع اوراق بهاداری به کار برد. در واقع، این تحلیل در بازار کالاها و فارکس که معامله تحلیل تکنیکال و بنیادی چیست؟ گران بر حرکت های کوتاه مدت قیمت تمرکز دارند، کاربرد بیشتری دارد .

تحلیل تکنیکال چطور کار می کند؟

همانطور که امروزه می دانیم، تحلیل تکنیکال اولین بار توسط چارلز داو و نظریه داو در اواخر دهه ۱۸۰۰ ارائه شد. چندین محقق از جمله ویلیام پی. همیلتون، رابرت ریا، ادسون گولد و جان مگی بیشتر در مفاهیم تئوری داو کمک کردند. امروزه، تجزیه و تحلیل تکنیکال تکامل یافته و شامل صد ها الگو و سیگنال است که طی سال ها تحقیق و بررسی حاصل شده است .

تحلیل فنی با این فرض انجام می شود که فعالیت های معاملاتی در گذشته و تغییرات قیمتی یک اوراق بهادار می تواند شاخص ارزشمندی برای تحرکات قیمتی آن در آینده باشد. تحلیلگران حرفه ای اغلب از تحلیل تکنیکال به همراه سایر ابزار های تحقیقی استفاده می کنند. معامله گران خرده فروشی ممکن است فقط بر اساس نمودار های قیمتی یک اوراق بهادار و آمار مشابه تصمیم بگیرند، اما تحلیلگران حقوقی و صاحبان سهام به ندرت تحقیقات خود را فقط به تحلیل بنیادی یا تکنیکال محدود می کنند.

تجزیه و تحلیل فنی سعی دارد حرکت قیمت هر ابزار قابل معامله از جمله سهام، اوراق قرضه، معاملات آتی و جفت ارز که عموماً در معرض عرضه و تقاضا هستند را پیش بینی کند. در واقع، برخی تحلیل تکنیکال را صرفاً مطالعه نیرو های عرضه و تقاضا می دانند که در تحرکات قیمتی بازار یک اوراق بهادار منعکس شده است. این تجزیه و تحلیل معمولاً در مورد تغییرات قیمت اعمال می شود، اما برخی از تحلیلگران موارد دیگری غیر از قیمت؛ مانند حجم معاملات یا قرارداد باز را نیز بررسی می کنند.

در دنیای معاملات صد ها الگو و سیگنال وجود دارد که توسط محققان برای بهبود تحلیل تکنیکال به وجود آمده است. تحلیلگران فنی همچنین سیستم های معاملاتی مختلفی را برای پیش بینی بهتر تغییرات قیمتی ایجاد کرده اند. برخی از شاخص ها در درجه اول بر شناسایی روند فعلی بازار از جمله نقاط حمایت و مقاومت متمرکز هستند؛ و برخی دیگر برای تعیین قدرت یک روند و احتمال ادامه آن به کار می روند. اندیکاتور های تکنیکالی و الگو های نمودار معمولاً شامل خط روند، کانال ها، میانگین های متحرک و شاخص های اندازه حرکت هستند.

فعالیت معاملات گذشته و تغییرات قیمتی شاخص های ارزشمندی برای حرکات اوراق بهادار در اینده هستند

به طور کلی ، تحلیلگران فنی انواع گسترده ای از شاخص های زیر را بررسی می کنند:

  • روند قیمت
  • الگو های نمودار
  • اندیکاتور های حجم معاملات و مومنتوم
  • اسیلاتور ها
  • میانگین متحرک
  • سطح حمایت و مقاومت

دو روش اصلی برای تحلیل اوراق بهادار و تصمیم گیری در مورد سرمایه گذاری وجود دارد:

  1. تحلیل فاندامنتال یا بنیادی
  2. تحلیل تکنیکال یا فنی

تحلیل بنیادی شامل تجزیه و تحلیل صورت های مالی یک شرکت برای تعیین ارزش ذاتی سهام آن شرکت است، در حالیکه تحلیل تکنیکال بر روی تجزیه و تحلیل آماری تحرکات قیمتی متمرکز می شود. در واقع این تحلیل به جای تجزیه و تحلیل ویژگی های ذاتی سهام، سعی دارد با استفاده از الگو ها و انواع نمودارها در تحلیل تکنیکال، روند قیمت در آینده را درک کند.

چارلز داو مجموعه ای از چند سرمقاله منتشر و در مورد تئوری این تحلیل بحث کرد. نوشته های او شامل دو فرض اساسی است که همچنان به شکل چارچوبی برای معامله از طریق تحلیل تکنیکال در آمده که عبارتند از‌:

  1. در بازار های کارآمد، عواملی که بر قیمت اوراق بهادار تأثیر می گذارند مشخص هستند ولی،
  2. به نظر می رسد حتی حرکات تصادفی قیمت بازار نیز با الگو ها و روند هایی قابل شناسایی هستند که در طول زمان تکرار می شوند.

مقایسه تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی

تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال، هر دو روش برای تحقیق و پیش بینی روند قیمت سهام در آینده استفاده می شوند و مانند هر استراتژی یا فلسفه سرمایه گذاری، طرفداران و مخالفان خود را دارند.

تحلیل بنیادی روشی برای ارزیابی اوراق بهادار از طریق اندازه گیری ارزش ذاتی سهام است. تحلیلگران بنیادی همه چیز را بررسی می کنند، از اقتصاد کلی جامعه گرفته تا وضعیت مالی و مدیریت شرکت ها، درآمد ، هزینه ها، دارایی ها و بدهی ها جزو موارد مهم از نظر تحلیلگران بنیادی محسوب می شوند.

تحلیل تکنیکال با تحلیل بنیادی تفاوت دارد؛ زیرا قیمت و حجم سهام تنها اطلاعات ورودی هستند. تحلیلگران فنی برای اندازه گیری ارزش ذاتی یک اوراق بهادار تلاش نمی کنند، در عوض از نمودار های سهام برای شناسایی الگو ها و روند هایی استفاده می کنند که نشان می دهد سهام در آینده چه قیمتی خواهد داشت.

محدودیت های تحلیل تکنیکال

برخی از تحلیلگران و محققان دانشگاهی انتظار دارند که فرضیه بازار کارآمد ( EMH) نشان دهد که چرا آن ها نباید انتظار داشته باشند که اطلاعات عملی در داده های تاریخی قیمت و حجم معاملات موجود باشند. طبق همان استدلال، هیچ یک از اصول بنیادی یک بیزینس نباید اطلاعات عملی را ارائه دهند. این دیدگاه ها به عنوان نسخه ضعیف و نیمه قوی EMH شناخته می شوند.

انتقاد دیگر به تحلیل تکنیکال این است که تاریخ دقیقاً تکرار نمی شود ، بنابراین مطالعه الگوی قیمت از اهمیت مشکوکی برخوردار است و می توان آن را نادیده گرفت.

سومین انتقاد از این تحلیل این است که در برخی موارد کار می کند؛ اما فقط به این دلیل که یک پیشگویی خودکفا است. به عنوان مثال، بسیاری از معامله گران تکنیکال سفارش توقف ضرر را زیر میانگین متحرک ۲۰۰ روزه یک شرکت خاص ثبت می کنند. اگر تعداد زیادی از معامله گران این کار را انجام داده باشند و سهام به این قیمت برسد، آن وقت تعداد زیادی سفارش فروش وجود دارد که قیمت سهام را به سمت پایین سوق می دهد.

سپس، سایر معامله گران کاهش قیمت را مشاهده کرده و وارد صف فروش می شوند و با این کار روند نزولی را تقویت می کنند. این فشار فروش کوتاه مدت را می توان روند نزولی دانست، ولی لزوما تأثیر چندانی در تعیین قیمت دارایی در هفته ها یا ماه های آینده نخواهد داشت. در مجموع، اگر افراد زیادی از سیگنال های مشابه استفاده کنند، می توانند باعث حرکت پیش بینی شده توسط سیگنال شوند، اما در طولانی مدت، این گروه از معامله گران نمی توانند قیمت را افزایش دهند.

شاخص هایی که تحلیل گران فنی بررسی میکنند

پرسش های متداول

  1. تحلیلگران تکنیکال چه فرضیاتی را ارائه می دهند؟

تحلیلگران حرفه ای معمولاً سه فرضیه کلی را برای این موضوع می پذیرند. اولین مورد این است که مشابه فرضیه بازار کارآمد، قیمت همه چیز را نشان می دهد. دوم اینکه، آن ها انتظار دارند که قیمت ها، حتی در تحرکات تصادفی بازار ، بدون توجه به بازه زمانی مشاهده شده، روند های خود را پیش بگیرند. در نهایت، آن ها معتقدند که تاریخ تمایل به تکرار شدن دارد. ماهیت تکراری حرکت قیمت ها اغلب به روانشناسی بازار نسبت داده می شود که بر اساس رفتار هایی مانند ترس یا هیجان به خوبی قابل پیش بینی است.

  1. چه تفاوتی بین تحلیل بنیادی و تکنیکال وجود دارد؟

تحلیل بنیادی روشی برای ارزیابی اوراق بهادار از طریق سنجش ارزش ذاتی سهام است. فرض اصلی تحلیل تکنیکال این است که تمام اصول بنیادی در قیمت تعیین می شوند؛ بنابراین نیازی به توجه دقیق به آن ها نیست. تحلیل گران فنی سعی در اندازه گیری ارزش ذاتی یک اوراق بهادار ندارند، بلکه در عوض از نمودار های سهام برای شناسایی الگو ها و روند هایی استفاده می کنند که نشان می دهد سهم درآینده چه قیمتی را خواهد داشت.

  1. چگونه از تحلیل تکنیکال استفاده می شود؟

تحلیل تکنیکال سعی دارد تحرکات قیمتی تقریباً هر ابزار قابل معامله ای از جمله سهام، اوراق قرضه، معاملات آتی و جفت ارز ها که عموماً در معرض نیرو های عرضه و تقاضا قرار دارد را پیش بینی کند. در سراسر بازار صد ها الگو و سیگنال وجود دارد که توسط محققان برای حمایت از روش تحلیل تکنیکال ایجاد شده است. این تحلیلگران همچنین انواع مختلفی از سیستم های معاملاتی را برای کمک به پیش بینی تغییرات قیمت ارائه کرده اند.

تحلیل بنیادی چیست؟

تحلیل بنیادی چیست؟

تحلیل بنیادی یا به عبارتی تحلیل فاندامنتال به سرمایه‌گذاران کمک می‌کند تا با ریسک کمتر و اطمینان بیشتر در بازار سرمایه حضور داشته باشند. تحلیل بنیادی به سرمایه‌گذاران این امکان را می‌دهد تا عوامل اصلی اثرگذار بر قیمت سهام را شناخته و بر اساس نتایج آن، تصمیم‌ بگیرند. تحلیل بنیادی یک روش مطمئن برای آن است که بدانیم آیا سهام یک شرکت برای سرمایه‌گذاری مناسب شناخته می‌شود یا خیر؟ در این نوشتار در خصوص مفاهیم تحلیل بنیادی در بورس خواهیم نوشت.

تحلیل بنیادی چه رویکردهایی دارد؟

تحلیل بنیادی یعنی وضعیت بازار به صورت کل به جزء و یا جزء به کل بررسی شود. رویکرد کل به جزء در تحلیل بنیادی در واقع توجه به بازار از بالا به پایین بوده و رویکرد جزء به کل توجه به بازار از پایین به بالا است. در رویکرد بالا به پایین یا کل به جزء، 3 دسته از آمار و اطلاعات باید مورد توجه قرار بگیرد.

  1. وضعیت اقتصاد کلان: سرمایه‌گذار باید با توجه به شرایط اقتصادی موجود و عوامل تاثیرگذار بر آن تصمیم بگیرد.
  2. تحلیل صنایع: با توجه به وضعیت اقتصادی موجود، سرمایه‌گذار صنایع مرتبط و خوب بازار را ارزیابی کرده و برای سرمایه‌گذاری در آن‌ها اقدام می‌کند.
  3. انتخاب شرکت برگزیده: بعد از انتخاب صنعت مورد نظر برای ارزیابی، وضعیت شرکت‌های فعال در صنعت مورد نظر بررسی شده تا بهترین شرکت انتخاب شود.

در رویکرد جزء به کل نیز ابتدا شرکت برگزیده انتخاب شده و بعد وضعیت صنعت و اقتصاد کلان ارزیابی می‌شود.

در تحلیل بنیادی باید اطلاعات کافی در خصوص 8 داده اطلاعاتی شرکت‌ها داشت:

  1. وضعیت مالی و سودآوری شرکت
  2. محصولات تولیدی شرکت
  3. شرکت‌های رقیب و همراه با شرکت
  4. چشم‌انداز شرکت
  5. رشد بازار شرکت در آینده
  6. قدرت نام تجاری شرکت
  7. تیم مدیریتی شرکت
  8. تأمین‌کنندگان شرکت

در واقع یک فرد سرمایه‌گذار با آشنایی کامل نسبت به یک شرکت می‌تواند روند فعالیتی شرکت را ارزیابی کرده و انتخاب درستی داشته باشد.

مفاهیم تحلیل بنیادی چیست؟

برای آنکه بتوان تحلیل بنیادی انجام داد باید با مفاهیم اختصاصی بازار سرمایه آشنایی داشت که عبارت است از :

  1. صورت های مالی: دارایی‌ها، بدهی‌ها، درآمد، هزینه‌ها و جریان وجوه نقد اطلاعات مالی هستند که باید در خصوص شرکت‌ها یا واحدهای فعال در بورس بدانیم. صورت‌های مالی عبارتند از: صورت سود و زیان، ترازنامه، صورت جریان وجوه نقد و … . برای مطالعه بیشتر به مقاله « صورت‌های مالی شرکت‌ها چیست؟ » مراجعه کنید.
  2. نسبت‌های مالی: به اعداد بدست آمده از تحلیل صورت‌های مالی، نسبت‌های مالی می‌گویند که می‌تواند اطلاعات زیادی در خصوص یک شرکت بگوید و در تحلیل بنیادی بسیار مورد توجه قرار دارد. مهم‌ترین نسبت‌های مالی نیز عبارت است از: نسبت سرمایه در گردش، نسبت سود هر سهم (EPS) و نسبت درآمد بر قیمت (P/E). مقاله « نسبت‌های مالی چیست؟ » در این باره بیشتر توضیح داده است.
  3. مدل‌های ارزش‌گذاری: در تحلیل بنیادی نیاز است تا در خصوص ارزش سهام یک شرکت اطلاعاتی داشته باشیم. به همین منظور ارزش‌گذاری بر اساس ارزش فعلی جریان‌های نقدی آتی و ارزش‌گذاری نسبی مورد توجه فعالان بازار قرار دارد. می‌توانید جهت کسب اطلاعات بیشتر به مقاله « ارزش‌گذاری چیست و انواع ارزش‌گذاری کدامند؟ » مراجعه کنید.

آشنایی با صورت‌های مالی

صورت سود و زیان، ترازنامه و صورت جریان وجوه نقد را از جمله صورت‌های مالی هستند که لازم است یک فعال بازار با آن‌ها آشنایی داشته باشد. در مقالات بعدی در خصوص این صورت‌های مالی توضیح خواهیم داد.

    : درآمدها، هزینه‌ها و سود یا زیان شرکت سه اطلاعات مالی مهمی است که در صورت سود و زیان قابل مشاهده و دریافت است. : دارایی‌ها، بدهی‌ها و حقوق صاحبان سهام در پایان یک دوره زمانی، به کمک ترازنامه نشان داده شده، و گاهی صورت وضعیت مالی نیز خوانده می‌شود.
  1. صورت جریان وجوه نقد: حرکت پول نقد واحد تجاری را در طول دوره نشان داده که شامل سه داده جریان نقدی حاصل از عملیات، جریان نقدی حاصل از سرمایه‌گذاری و جریان نقدی حاصل از تامین مالی تحلیل تکنیکال و بنیادی چیست؟ می‌شود.

آشنایی با نسبت‌های مالی

نسبت‌های مالی متعددی در حسابداری برای تحلیل وضعیت شرکت‌ها وجود دارد. در اینجا به سه نسبت مالی سرمایه در گردش، نسبت سود هر سهم (EPS) و نسبت درآمد بر قیمت (P/E) می‌پردازیم.

  1. نسبت سرمایه در گردش: ﺗﻘﺴﯿﻢ دارایی‌های ﺟﺎری ﺑﻪ بدهی‌های ﺟﺎری نسبت سرمایه در گردش یا نسبت جاری را به ما نشان می‌دهد.
  2. نسبت سود هر سهم (EPS): سودی که شرکت به ازای هر سهم خود ایجاد کرده یا برای سرمایه‌گذار ایجاد خواهد کرد.
  3. نسبت درآمد بر قیمت (P/E): مبلغی که سرمایه‌گذاران به ازای هر ریال از سود هر سهم شرکت، پرداخت می‌کنند و از تقسیم قیمت سهام شرکت بر سود هر سهم به دست ‌می‌آید.

آشنایی با مدل‌های ارزش‌گذاری

ارزش‌گذاری سهام یک شرکت می‌تواند در روند فعالیت آن شرکت اثرگذار باشد که به صورت معمول از دو طریق صورت می‌گیرد:

  1. ارزش‌گذاری بر اساس ارزش فعلی جریان‌های نقدی آتی یا روش ارزش فعلی: مالک هر سهم، در حقیقت مالک بخشی از جریانات نقدی است و به چهار شیوه تنزیل سود نقدی (DDM) ، جریان نقدی آزاد شرکت (FCFF)، جریان نقدی آزاد صاحبان سهام (FCFE) و درآمد باقی مانده (RI) بدست می‌آید.
  2. ارزش‌گذاری نسبی یا روش ضرایب قیمت: ارزش یک دارایی با کمک ضرایب قیمت و با قیمت‌گذاری دارایی‌های مشابه بدست می‌آید و تعیین ضریب قیمت به سود هر سهم (P/E)، ضریب قیمت به ارزش دفتری (P/BV) و ضریب قیمت به فروش (P/S) از جمله متداول‌ترین انواع ارزش‌گذاری نسبی است.

تحلیل بنیادی به کمک سایت‌های بورسی

در خصوص سایت‌های بورسی پیش از این برایتان نوشته‌ایم. یکی از مراجع اصلی برای دستیابی به اطلاعات مالی شرکت‌ها رصد همین سایت‌هاست. برای تحلیل بنیادی سایت کدال همه اطلاعات شرکت‌ها و صورت‌های مالی دوره‌های مختلف آن را در اختیار افراد قرار می‌دهد که یکی از منابع مهم برای تحلیل‌گران بنیادی است. سایر اخبار و اطلاعات نیز در سایت‌های دیگر موجود است. با توجه به اینکه بررسی همه منابع و اطلاعات و تحلیل آن‌ها، زمان طولانی می‌طلبد، تحلیل بنیادی نیازمند فردی است که دقیق بوده و زمان کافی برای این کار داشته باشد. با این حال در صورتی که تحلیلگر، بررسی‌های لازم را انجام دهد و به نتیجه برسد می‌توان گفت، یکی از کم ریسک‌ترین و مطمئن‌ترین روش‌ها برای انتخاب سهم مناسب در بازار بوده که سودآوری خوبی را نیز می‌توان از آن انتظار داشت.

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برو به دکمه بالا