میانگین های متحرک (Moving Averages)

دوشنبه 9 مهر 1397 | 1490 بازدید | آموزش

میانگین های متحرک (Moving Averages)

اندیکاتورهایی همچون میانگین‌های متحرک (Moving averages) و باندهای بولینگر (Bollinger Bands) ابزارهای تحلیل تکنیکالی مبتنی بر ریاضیات هستند که معامله‌گران و سرمایه‌گذاران برای تحلیل گذشته و آینده الگو و روند قیمت‌ها از آنها استفاده می‌کنند.

درحالیکه تحلیلگران بنیادی، اخبار اقتصادی و گزارش‌های سالیانه را دنبال می‌کنند، معامله‌گران در تحلیل تکنیکال بر اندیکاتورهایی که می‌توان با کمک آنها روند بازار را تفسیر کرد تکیه می‌کنند.

هدف استفاده از این اندیکاتورها تشخیص فرصت‌های معاملاتی و کسب سود است.

به عنوان مثال، یک تقاطع در میانگین‌های متحرک معمولا پیش بینی کننده تغییر روند است و معامله‌گران می‌توانند نقاطی که روند قیمت‌ها ممکن است دچار تغییر شوند را با به کارگیری اندیکاتورهای میانگین متحرک در یک نمودار قیمت شناسایی کنند.

استراتژی‌های معاملاتی نیز معمولا به شکلی عینی از اندیکاتورها برای تعیین قوانین ورود و خروج و یا مدیریت معاملات استفاده می‌کنند.

یک استراتژی مجموعه‌ای مشخص از قوانین است که به طور دقیق مشخص می‌کند معاملات تحت چه شرایطی باید انجام، مدیریت، و یا بسته شوند.

استراتژی‌ها معمولا بر اساس اطلاعات جزء به جزء یک یا اغلب چند اندیکاتور بنا می‌شوند و تعیین می‌کنند که معاملات در چه زمانی باید صورت بپذیرند.

هدف این مقاله تمرکز بر استراتژی معاملاتی خاصی نیست، بلکه این مقاله سعی دارد توضیح دهد که اندیکاتور‌ها و استراتژی‌ها تا چه میزان متفاوت هستند و در کنار یکدیگر چطور به تحلیلگران تکنیکال برای افزایش سوددهی معاملات کمک می‌کنند.

اندیکاتورها

هرروزه، اندیکاتورهای تکنیکال بیشتری برای مطالعه بازار در دسترس معامله‌گران قرار می‌گیرد، از جمله اندیکاتورهایی که در دسترس عوام قرار دارند، می‌توان به میانگین متحرک یا اسیلاتور استوکاستیک (stochastic oscillator) اشاره کرد.

همچنین اندیکاتورهای اختصاصی تجاری نیز به تعداد زیاد در بازار موجود است.

علاوه بر این، بسیاری از معامله گران اندیکاتورهای مختص خود را ایجاد می‌کنند، و در این بین گاهی از همکاری یک برنامه‌نویس که به حوزه اقتصاد نیز اشراف داشته باشد بهره مند می‌شوند.

اکثر اندیکاتورها متغیرهایی دارند که توسط کاربران تعیین شده‌اند و به معامله‌گران اجازه می‌دهند تا داده‌های کلیدی، از جمله “دوره بازگشت” (lookback period) (یا چه میزان اطلاعات تاریخی باید برای محاسبات مورد استفاده قرار گیرد) را طبق نیازهای خود تنظیم کنند.

به عنوان مثال، یک میانگین متحرک فقط میانگین قیمت یک سهم در طول زمانی مشخص است.

هر میانگین متحرک همراه با یک بازه زمانی تعیین می‌شود؛ مثلا، یک میانگین متحرک 50 روزه میانگین فعالیت قیمت در 50 روز گذشته را محاسبه می‌کند.

این محاسبه معمولا با استفاده از قیمت بسته شدن (closing price) در محاسبات انجام می‌شود گرچه دیگر نقاط قیمت مانند قیمت باز (open price)، قیمت بالا (high price)، یا قیمت پایین (low price) نیز می‌توان استفاده کرد.

پس کاربر می‌تواند طول میانگین متحرک و همچنین نقطه قیمتی که در محاسبات استفاده خواهد شد را تعیین می‌کند.

استراتژی‌ها

یک استراتژی معاملاتی مجموعه‌ای از قوانین عینی و مطلق است که تعیین می‌کنند یک معامله‌گر چه زمان باید دست به کار شود.

معمولا استراتژی‌ها شامل فیلترها (trade filter) و محرک‌های معاملاتی (trade trigger) می‌شوند، که هر دو مبتنی بر اندیکاتورها هستند.

فیلترهای معاملاتی شرایط شروع را مشخص می‌کنند و محرک‌های معاملاتی نیز مشخص می‌کنند که یک عمل خاص دقیقا باید در چه زمانی اتفاق بیفتد.

به عنوان مثال، یک فیلتر معاملاتی می‌تواند فیلترکننده دارایی‌هایی باشد که قیمت‌شان بالاتر از میانگین متحرک 200 روزه‌اش بسته شده است.

فیلتر معاملاتی زمینه‌ساز اعمال محرک معاملاتی است، یا درواقع همان موقعیتی که معامله‌گر باید وارد عمل شود. یک محرک معاملاتی احتمالا موقعیتی است که نمودار قیمت به اندکی بالاتر از میانگین متحرک 200 روزه رسیده است.

روشن تر بگوییم، یک استراتژی فقط این نیست که “وقتی قیمت از میانگین متحرک بالاتر رفت بخرید.” این تعریف بسیار ساده‌لوحانه است و جزئیات مشخصی در جهت اقدامات عملی فراهم نمی‌کند.

در ادامه به چند پرسش که باید برای تدوین یک استراتژی عینی به آنها پاسخ داد اشاره می‌کنیم:

  • در محاسبه میانگین متحرک، از نظر دوره زمانی و نقطه قیمت چه تنظیماتی باید استفاده شود؟
  • قیمت باید تا حد چه بالاتر از میانگین متحرک برود؟
  • آیا به محض اینکه قیمت به میزانی مشخص بالاتر از میانگین متحرک رسید باید وارد معامله شد؟ در پایان میله یا در آغاز میله بعدی؟
  • از چه نوع سفارشی باید برای انجام معامله استفاده کرد؟ سفارش محدود (limit order)؟ یا سفارش به قیمت بازار (market order)؟
  • چند قرارداد یا سهم معامله خواهد شد؟
  • قوانین مدیریت پول چه هستند؟
  • قوانین خروج چه هستند؟

پاسخ تمام این پرسش‌ها باید داده شود تا بتوان مجموعه‌ای مختصر از قوانین تهیه و یک استراتژی را شکل داد.

استفاده از اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال برای تدوین استراتژی‌ها

یک اندیکاتور همان استراتژی معاملاتی نیست.

اندیکاتور می‌تواند به معامله‌گران برای تعیین شرایط بازار کمک کند، درحالیکه استراتژی را کتاب قانون برای معامله‌گران دانست.

یک استراتژی معاملاتی تعیین می‌کند که اندیکاتورها چطور تفسیر و اعمال شوند تا بتوان بر پایه اطلاعات فعلی، آینده بازار را پیش بینی کرد.

گروه‌های مختلفی از ابزارهای معاملاتی در تحلیل تکنیکال وجود دارند، از جمله روند (trend)، حجم (volume)، نوسانات (volatility)، و اندیکاتورهای مومنتوم یا شتاب‌سنج.

معامله‌گران اغلب از چندین اندیکاتور برای ایجاد یک استراتژی استفاده می‌کنند، گرچه انواع مختلفی از اندیکاتورها به هنگام استفاده از بیش از یک اندیکاتور پیشنهاد می‌شود.

استفاده از سه اندیکاتور مختلف از یک نوع – مثلا مومنتوم – منتج به محاسبات چندگانه از اطلاعاتی یکسان می‌شود، که در علم آمار به هم‌خطی چندگانه (multicollinearity) معروف است.

از هم‌خطی چندگانه باید اجتناب کرد زیرا باعث ایجاد نتایج مازاد شده و دیگر متغیرها را بی‌اهمیت جلوه میدهد.

در عوض، معامله‌گران باید از اندیکاتورهایی از گروه‌های مختلف استفاده کنند، مثلا یک اندیکاتور مومنتوم به همراه یک اندیکاتور دنبال‌کننده روند.

غالبا، یکی از اندیکاتورها برای تائید استفاده می‌شود، به این معنی که صحت سیگنال‌های ارائه شده توسط اندیکاتور دیگر را تائید می‌کند.

به عنوان مثال، یک استراتژی میانگین متحرک ممکن است از یک اندیکاتور مومنتوم برای تائید صحت سیگنال معاملاتی استفاده کند.

یکی از اندیکاتورهای مومنتوم اندیکاتور قدرت نسبی (به اختصار RSI) است که تغیرات میانگین قیمت دوره‌های رشد را با تغییرات میانگین قیمت دوره‌های افت مقایسه می‌کند.

مانند دیگر اندیکاتورهای تکنیکی، اندیکاتور قدرت نسبی داده‌های ورودی متغیری دارد که کاربر آنها را معین می‌کند، از جمله تعیین شرایط بیش‌خرید (overbought) یا بیش‌فروش (oversold).

از این رو، اندیکاتور قدرت نسبی را می‌توان برای تائید هر سیگنالی که توسط میانگین متحرک ایجاد می‌شود به کار گرفت. سیگنال‌های متضاد ممکن است نشانگر این نکته باشند که سیگنال اولیه غیرقابل اعتماد است و باید از انجام این معامله پرهیز کرد.

برای تعیین مناسب‌ترین کاربرد یک اندیکاتور و یا ترکیب چند اندیکاتور باید مطالعات لازم با توجه به سبک و تحمل زیان معامله‌گر انجام گیرد.

یکی از مزایای ارزیابی و تعیین کارایی و کیفیت قوانین معاملاتیِ یک استراتژی این است که می‌توان از این استراتژی برای داده‌های تاریخی نیز استفاده کرد.

هدف تعیین عملکرد احتمالی این استراتژی در گذشته است، فرآیندی که آزمون گذشته (backtesting) نامیده می‌شود.

البته، با این کار نمی‌توان نتایج مثبت آینده را تضمین کرد اما این شیوه قطعا در تدوین یک استراتژی معاملاتی پربازده تر موثر خواهد بود.

فارغ از اینکه چه اندیکاتورهایی مورد استفاده قرار می‌گیرند، یک استراتژی باید روشن و معین مشخص کند که اندیکاتورها چگونه تفسیر خواهند شد و دقیقا چه اقداماتی باید انجام شوند.

اندیکاتورها ابزارهایی هستند که معامله‌گران برای تدوین استراتژی‌های خود به کار می‌گیرند؛ اندیکاتورها به تنهایی نمی‌توانند سیگنال‌های معاملاتی ایجاد کنند. هر گونه ابهامی در مورد نحوه عملکرد اندیکاتورها و میانگین های متحرک (Moving Averages) استراتژی‌ها می‌تواند منجر به ایجاد مشکل شود.

انتخاب اندیکاتورها جهت تدوین یک استراتژی

نوع اندیکاتوری که یک معامله‌گر برای ایجاد یک استراتژی استفاده می‌کند بستگی به نوع استراتژی‌ای دارد که او قصد دارد به کار گیرد.

این مسئله مرتبط با سبک معاملات و تحمل زیان معامله گر است.

معامله‌گری که به دنبال یک معامله طولانی مدت با سودهای کلان است ممکن است استراتژی دنبال کردن روندها را به کار بگیرد و از این رو از اندیکاتوری مانند یک میانگین متحرک در جهت دنبال کردن روندها استفاده کند.

از طرف دیگر، معامله‌گری که تصمیم به انجام معاملات کوتاه مدت با سود مکرر اما اندک گرفته احتمالا مشتاق به استفاده از یک استراتژی مبتنی بر نوسانات قیمت باشد. انواع مختلف اندیکاتور ها می‌توانند در جهت تائید نتایج به کار گرفته شوند.

سخن آخر

اندیکاتورها به تنهایی نباید به ابزاری برای گرفتن تصمیمات معاملاتی تبدیل شوند.

بلکه هر معامله‌گر باید از اندیکاتورها برای دریافت سیگنال معاملاتی و تدوین استراتژی‌های معاملاتی استفاده کرده و روش دقیق خود را تعیین کند.

قطعا می‌توان بدون در نظر گرفتن استراتژی‌ها نیز از اندیکاتورها استفاده کرد؛ با این حال، استراتژی‌های معاملاتی معمولا حداقل شامل یک نوع اندیکاتور می‌شوند.

تعیین مجموعه‌ای دقیق از قوانین، در قالب یک استراتژی، به معامله‌گر اجازه می‌دهد تا آن قوانین را با اتفاقات گذشته بازار نیز آزمایش کند تا مشخص شود که یک استراتژی خاص تا چه حد قابل اتکاست.

این کار همچنین به معامله گر کمک می‌کند تا آینده به کارگیری این قوانین و اینکه یک استراتژی احتمالا چه عملکردی در آینده خواهد داشت را پیش‌بینی کند. این مسئله برای معامله‌گران تکنیکال بسیار حیاتی است زیرا به آنها در ارزیابی مستمر عملکرد میانگین های متحرک (Moving Averages) استراتژی و همچنین تعیین زمان بستن یک موقعیت (اگر اصلا باید بسته شود) کمک می‌کند.

معامله‌گران اغلب در مورد فوت کوزه‌گری صحبت می‌کنند – یک راز که آنها را به سمت کسب سود فوری سوق می‌دهد.

اما واقعیت اینجاست که شوربختانه چنین استراتژی کاملی که موفقیت را برای تمام سرمایه‌گذاران تضمین کند وجود ندارد.

هر معامله‌گر سبک، اخلاق، تحمل زیان و شخصیتی منحصربه فرد دارد. از این رو، هر معامله گر باید خود انواع ابزارهای موجود برای تحلیل تکنیکال را فرا بگیرد و در مورد نحوه عملکرد آنها تحقیق کند تا بتواند استراتژی معاملاتی ویژه‌ای بر اساس نیازهای شخصی خود و با تکیه بر نتایج این تجزیه و تحلیل‌ها تدوین کند.

چگونه از میانگین‌های متحرک استفاده کنیم؟

تعدادی استراتژی های معاملاتی وجود دارند که در اطراف استفاده از میانگین متحرک ساخته می‌شوند. در درس‌های زیر، به شما می‌آموزیم:

  1. چگونه از میانگین متحرک برای تعیین روند استفاده کنید
  2. چگونه نقاط تقاطع میانگین‌های متحرک را با سیستم تجاری خود ترکیب کنید
  3. چگونه میانگین‌های متحرک می‌توانند به عنوان حمایت و مقاومت پویا استفاده شوند

زمان زنگ تفریح است! نموداری پیدا کنید و شروع به بازی با برخی میانگین متحرک کنید! انواع مختلفی را امتحان کنید و سعی کنید با دوره‌های مختلف آزمایش کنید. در زمان مناسب، متوجه خواهید شد که کدام میانگین متحرک بهترین کاربر را برای شما دارد.

یکی از روش‌های جذاب استفاده از میانگین متحرک زمانی است که برای تعیین روند از آن استفاده می‌کنید.

ساده‌ترین راه این است که یک میانگین متحرک را روی نمودار رسم کنید. زمانی که نوسان قیمت تمایل به ماندن در بالای میانگین را دارد، نشان‌دهنده این است که قیمت در روند صعودی کلی است. اگر نوسان قیمت تمایل به ماندن در زیر میانگین را دارد، نشان می‌دهد که در روند نزولی خود است.

single-moving-average2-FXSERVICES.IR

مشکل این روش این است که خیلی ساده است.

فرض کنیم که USD / JPY در روند نزولی بوده است، ولی انتشار یک خبر موجب می‌شود روند صعودی شود.

ma-fake_FXSERVICES.IR

می‌بینید؟ حالا قیمت بالای میانگین متحرک است. پیش خودتان فکر می‌کنید: به نظر می‌رسد این جفت ارز در آستانه تغییر جهت است. وقت خرید آن است!

خرید را انجام می‌دهید. یک بیلیون (میلیارد) از آن واحد می‌خرید چرا که مطمئنید USD / JPY بالا می‌رود.

ma-fake2_2-FXSERVICES.IR

بله، شما فریب خوردید! متوجه می‌شوید که معامله‌گران به اخبار واکنش نشان دادند ولی روند ادامه می‌یابد و قیمت به سیر نزولی خود ادامه می‌دهد.

فیلتر سیگنال جعلی میانگین متحرک
آن چه که برخی معامله‌گران انجام می‌دهند (و آنچه ما پیشنهاد می‌کنیم شما نیز انجام دهید) این است که چندین میانگین متحرک در نمودار خود به جای فقط یک میانگین رسم می‌کنند.

این کار به آنها سیگنال واضح‌تر از این مطلب می‌دهد که آیا این جفت ارز روند رو به بالا یا رو به پایین بسته به سفارش میانگین‌های متحرک دارد. اجازه دهید توضیح دهیم.

در روند رو به بالا، میانگین متحرکِ «سریع‌تر» باید بالاتر از میانگین متحرکِ «آهسته‌تر» باشد.

و برای روند نزولی، بالعکس. می‌دانید که هرچه دوره یک میانگین متحرک کمتر باشد، سریع‌تر است و هرچه دوره بیشتر باشد، کندتر.

مثلاً، فرض کنیم که دو میانگین متحرک داریم: میانگین متحرک ۱۰ دوره‌ای و میانگین متحرک ۲۰ دوره‌ای، در نمودار به این شکل خواهد بود:

moving-average-trend2-FXSERVICES.IR

در بالا نمودار روزانه USD / JPY است.

در طول روند صعودی، ۱۰SMA بالای ۲۰SMA است.

همان طور که می‌بینید، می‌توانید از میانگین‌های متحرک برای کمک به نشان دادن اینکه آیا جفت ارز روند صعودی یا نزولی دارند، استفاده کنید.

ترکیب این نمودار با دانش خود در مورد خطوط روند، می‌تواند به شما کمک کند که تصمیم بگیرید که آیا پیش روید یا ارز را بفروشید.

همچنین می‌توانید بیش از دو میانگین متحرک را روی نمودارتان قرار دهید.

فقط تا زمانی که خطوط به ترتیب هستند (سریع‌ترین به کندترین در یک روند صعودی، کندترین به سریع‌ترین در یک روند نزولی) می‌توانید بگویید که آیا این جفت ارز در روندی صعودی یا در روندی نزولی است.

میانگین های متحرک (Moving Averages)

10 قانون تحلیل تکنیکال جان مورفی

دوشنبه 9 مهر 1397 | 1490 بازدید | آموزش

10 قانون تحلیل تکنیکال جان مورفی

1 – نمودار بلندمدت را بررسی کنید تحلیل نمودار قیمت را با نمودارهای چندساله در تایم فریم هفتگی یا ماهانه آغاز کنید. نمودار بلندمدت بازار مانند یک نقشه بزرگ از بازار است که با بررسی آن می‌توان نگاه بلندمدت بهتری روی بازار داشت. پس از اینکه نمودار بلندمدت را بررسی کردید، نمودار را در تایم فریم روزانه و یا چند ساعتی مشاهده کنید. صرفا نگاه کردن به نمودار کوتاه‌مدت قیمت، می‌تواند فریب‌دهنده باشد و حتی اگر شما قصد دارید معامله کوتاه‌مدتی انجام دهید، اگر روند بلندمدت یا میان‌مدت را نیز در قرار بگیرید، عملکرد بهتری خواهید داشت. 2 – روند را تشخیص دهید و با آن به پیش بروید روندهای بازار در اندازه‌های مختلف وجود دارند، بلندمدت، میان‌مدت و کوتاه‌مدت. شما باید بدانید که در چه بازه‌ای قصد معامله دارید تا نمودار مناسب را انتخاب کنید و اطمینان حاصل کنید که در مسیر روند معامله می‌کنید. در روند صعودی، در کف‌ها بخرید و اگر روند نزولی است، در هنگام رشد قیمت، دارایی را بفروشید. اگر در بازه میان‌مدت معامله می‌کنید، از نمودار روزانه یا هفتگی استفاده کنید. اگر معاملات روزانه انجام می‌دهید، از نمودارها در تایم فریم زیر 1 روز استفاده کنید (1 ساعته، 4 ساعته 6 ساعته و…). در هر شرایطی، روند را از نمودار بلندمدت تشخیص دهید و سپس از بازه‌ زمانی کوتاه‌مدت‌تر برای تشخیص نقطه مناسب ورود استفاده کنید. 3 – نقاط کف و سقف را بیابید سطوح حمایت و مقاومت را بیابید. بهترین محدوده برای خرید در بازار، نقطه حمایت و بهترین نقطه برای فروش، محدوده مقاومت است. محدوده حمایت، معمولا محدوده‌ی کف قبلی است که قیمت به آن واکنش نشان داده است. محدوده مقاومت نیز، معمولا محدوده سقف قبلی است و معمولا وقتی این محدوده شکسته می‌شود، یک پولبک به این محدوده اتفاق می‌افتد (یعنی قیمت یکبار دیگر به محدوده شکست مقاومت باز می‌گردد ولی مجدد به رشد ادامه می‌دهد). مطلب مرتبط را بخوانید: حمایت و مقاومت چیست؟ (همراه با تصویر) پس از شکست مقاومت، این محدوده شکسته شده به یک سطح حمایت تبدیل می‌شود (سقف قبلی به کف جدید تبدیل می‌شود). این موضوع در هنگام شکست حمایت نیز صادق است و حمایت شکسته شده به عنوان یک محدوده مقاومت تلقی می‌شود. 4 – میزان اصلاح قیمت‌ها را شناسایی کنید اصلاح قیمت در بازار، چه در روند نزولی و چه در روند صعودی معمولا باعث می‌شود میزان قابل‌توجهی از روند طی شده بازپس گرفته شود. شما می‌توانید اصلاح قیمت‌ها را بصورت درصد محاسبه کنید، به طور مثال یک اصلاح قیمت 50 درصدی معمولا یک اتفاق رایج در بازار است. حداقل اصلاح قیمت را یک سوم میانگین های متحرک (Moving Averages) از روند طی شده و حداکثر اصلاح را دو سوم از آن می‌دانند. درصدهای فیبوناچی ریتریسمنت (Fibonacci Retracements) شامل 38 درصد، 62 درصد نیز ارزش زیر نظر گرفتن دارند. در هنگام پولبک در روند صعودی، نقطه خرید اولیه در محدوده 33 تا 38 درصد اصلاحی است. 5 – خطوط روند را بکشید خطوط روند یکی از ساده‌ترین و کارآمدترین ابزارها در تحلیل تکنیکال است. تنها چیزی که نیاز دارید کشیدن یک خط مستقیم از دو نقطه کف یا سقف در نمودار است. خطوط روند صعودی، با وصل کردن دو کف قیمت و خطوط روند نزولی با وصل کردن دو سقف شکل می‌گیرد. شکسته شدن خط روند معمولا باعث تغییر روند می‌شود و اغلب اوقات پس از اینکه یک روند تغییر کرد، یک پولبک به خط روند انجام می‌شود. در یک خط روند معتبر حداقل شاهد برخورد قیمت با سه نقطه از خط روند هستیم. هر چقدر طول خط روند طولانی‌تر باشد و هرچقدر برخوردهای قیمت با خط روند (بدون شکسته شدن خط) بیشتر باشد، این روند مهمتر خواهد بود. 6 – میانگین متحرک را دنبال کنید میانگین‌های متحرک (moving averages)، سیگنال‌های خرید و فروش بی‌طرفانه‌ای صادر می‌کنند. این ابزار به شما می‌گوید که آیا روند هنوز معتبر و برقرار است یا خیر و به شما کمک می‌کند تغییرات روند را بهتر تشخیص دهید. البته میانگین‌های متحرک آینده را به شما نمی‌گویند که آیا تغییر روند نزدیک است یا خیر. ترکیب دو میانگین متحرک، معمولا یک روش پرطرفدار برای یافتن سیگنال‌های خرید و فروش است. برخی ترکیبات پرطرفدار شامل میانگین متحرک 4 و 9 روزه یا 9 و 18 روزه یا 5 و 20 روزه هستند. (البته در بازارهای مختلف، میانگین‌های متحرک با تنظیمات مناسب باید به کار برده شود). سیگنال‌ها زمانی صادر می‌شوند که میانگین متحرک کوتاه‌مدت‌تر، میانگین متحرک بلندمدت‌تر را می‌شکند. همچنین عبور قیمت از میانگین متحرک 40 روزه به سمت بالا یا پایین خط، می‌تواند سیگنال‌های خوبی ارائه دهد. از آنجایی که میانگین‌های متحرک، اندیکاتورهای دنبال‌کننده روند هستند، بهترین زمان استفاده از آنها در هنگام وجود یک روند در بازار است. 7 میانگین های متحرک (Moving Averages) – استفاده از اسیلاتورها را بیاموزید اسیلاتورها (Oscillators) به شما کمک می‌کنند نقاط اشباع خرید و اشباع فروش را تشخیص دهید. همانطور که میانگین‌های متحرک برای تایید تغییر روند در بازار به کار می‌رود، اسیلاتورها کمک می‌کنند تا بدانیم که آیا بازار به زودی تغییر خواهد کرد یا نه. دو اسیلاتور پرطرفدار RSI یا Relative Strength Index و همینطور اسیلاتور استوکاستیک (Stochastics) است. هر دوی این اسیلاتورها مقیاس 0 تا 100 دارند و در نرم‌افزارهای تحلیل تکنیکال، در پایین نمودارهای قیمت بصورت یک خط دارای نوسان می‌توان اضافه کرد. زمانی که RSI به بیش از 70 می‌رسد، اشباع خرید و زمانی که به کمتر از 30 می‌رسد، اشباع فروش وجود دارد. اما در استوکاستیک، اشباع خرید بالای 80 و اشباع فروش زیر 20 است. (منظور از اشباع، ازدیاد و وجود خرید یا فروش بیش از اندازه است) بیشتر معامله‌گران از بازه 14 روزه یا 14 هفته‌ای برای استوکاستیک و از بازه 9 روزه یا 9 هفته‌ای برای آر اس آی استفاده می‌کنند. واگرایی اسیلاتورها معمولا نشانه‌ای از چرخش بازار و تغییر روند است. اسیلاتورها در زمان عدم وجود یک روند (اصطلاحا محدوده رنج – range) مناسب هستند. از سیگنال‌های هفتگی می‌توان برای فیلترکردن سیگنال‌های روزانه و همینطور از سیگنال‌های روزانه می‌توان فیلترکردن سیگنال‌های داخل روز (intra-day) بهره گرفت. 8 – اخطارها را بشناسید از اندیکاتور MACD استفاده کنید. اندیکاتور میانگین متحرک همگرایی واگرایی (Moving Average Convergence Divergence) که در بین تریدرهای ایرانی با نام مکدی شناخته می‌شود، شامل میانگین متحرک و یک اسیلاتور برای تشخیص نقاط اشباع خرید و فروش است. یک سیگنال خرید زمانی صادر می‌شود که خط سریعتر، به بالای خط کندتر برسد و هر دو خط زیر عدد 0 باشند. سیگنال‌های هفتگی بر سیگنال‌های روزانه ارجحیت دارند. هسیتوگرام مکدی، تفاوت بین دو خط را نشان می‌دهد و از پیش، اخطارهایی زودهنگام نسبت به تغییر روند صادر می‌کند. دلیل نامگذاری هیستوگرام این است که از میله‌های عمودی برای نشان دادن تفاوت بین دو خط روند استفاده می‌شود. 9 – روندهای نامعتبر را تشخیص دهید از اندیکاتور ADX برای این منظور استفاده کنید. اندیکاتور Average Directional Movement Index یا به اختصار ADX با سنجش درجه روند به شما کمک می‌کند تا بدانید که آیا یک روند در بازار وجود دارد یا نه. رشد خط ADX نشان‌دهنده یک روند پرقدرت احتمالی و خط نزولی ADX اغلب اوقات نمایانگر نبود روند است. با وجود خط صعودی ADX باید از میانگین‌های متحرک استفاده کرد و اگر خط ADX نزولی بود، باید از اسیلاتورها بهره گرفت. بنابراین با رسم خط ADX و تشخیص مسیر آن، معامله‌گر می‌تواند سبک معامله مناسب در شرایط فعلی بازار را تشخیص دهد. 10 – حجم معاملات را نادیده نگیرید حجم معاملات یکی از مهمترین فاکتورها برای تایید یک رویداد است. حجم، زودتر از قیمت، چیزهای را به ما نشان می‌دهد و مهم است که در هنگام وجود روندها، شاهد حجم معاملات بیشتر در جهت حرکت روند باشیم. به عبارتی در یک روند صعودی، در هنگام صعود قیمت باید شاهد رشد حجم باشید. این افزایش حجم، نشان‌دهنده این است که سرمایه جدید وارد بازار شده و روند را پشتیبانی می‌کند. پس کاهش حجم در یک روند صعودی نشان‌دهنده ضعف روند و احتمال تغییر روند است.

میانگین های متحرک (Moving Averages)

You are using an outdated browser. Please upgrade your browser to improve your experience.

  • آدرس: پاسداران، تنگستان چهارم، مجتمع تجاری-اداری حیات سبز، طبقه دوم، واحد207
  • امور مشتریان:91070704 | 79641000

10 قانون تحلیل تکنیکال جان مورفی

10 قانون تحلیل تکنیکال جان مورفی

1 – نمودار بلندمدت را بررسی کنید تحلیل نمودار قیمت را با نمودارهای چندساله در تایم فریم هفتگی یا ماهانه آغاز کنید. نمودار بلندمدت بازار مانند یک نقشه بزرگ از بازار است که با بررسی آن می‌توان نگاه بلندمدت بهتری روی بازار داشت. پس از اینکه نمودار بلندمدت را بررسی کردید، نمودار را در تایم فریم روزانه و یا چند ساعتی مشاهده کنید. صرفا نگاه کردن به نمودار کوتاه‌مدت قیمت، می‌تواند فریب‌دهنده باشد و حتی اگر شما قصد دارید معامله کوتاه‌مدتی انجام دهید، اگر روند بلندمدت یا میان‌مدت را نیز در قرار بگیرید، عملکرد بهتری خواهید داشت. 2 – روند را تشخیص دهید و با آن به پیش بروید روندهای بازار در اندازه‌های مختلف وجود دارند، بلندمدت، میان‌مدت و کوتاه‌مدت. شما باید بدانید که در چه بازه‌ای قصد معامله دارید تا نمودار مناسب را انتخاب کنید و اطمینان حاصل کنید که در مسیر روند معامله می‌کنید. در روند صعودی، در کف‌ها بخرید و اگر روند نزولی است، در هنگام رشد قیمت، دارایی را بفروشید. اگر در بازه میان‌مدت معامله می‌کنید، از نمودار روزانه یا هفتگی استفاده کنید. اگر معاملات روزانه انجام می‌دهید، از نمودارها در تایم فریم زیر 1 روز استفاده کنید (1 ساعته، 4 ساعته 6 ساعته و…). در هر شرایطی، روند را از نمودار بلندمدت تشخیص دهید و سپس از بازه‌ زمانی کوتاه‌مدت‌تر برای تشخیص نقطه مناسب ورود استفاده کنید. 3 – نقاط کف و سقف را بیابید سطوح حمایت و مقاومت را بیابید. بهترین محدوده برای خرید در بازار، نقطه حمایت و بهترین نقطه برای فروش، محدوده مقاومت است. محدوده حمایت، معمولا محدوده‌ی کف قبلی است که قیمت به آن واکنش نشان داده است. محدوده مقاومت نیز، معمولا محدوده سقف قبلی است و معمولا وقتی این محدوده شکسته می‌شود، یک پولبک به این محدوده اتفاق می‌افتد (یعنی قیمت یکبار دیگر به محدوده شکست مقاومت باز می‌گردد ولی مجدد به رشد ادامه می‌دهد). مطلب مرتبط را بخوانید: حمایت و مقاومت چیست؟ (همراه با تصویر) پس از شکست مقاومت، این محدوده شکسته شده به یک سطح حمایت تبدیل می‌شود (سقف قبلی به کف جدید تبدیل می‌شود). این موضوع در هنگام شکست حمایت نیز صادق است و حمایت شکسته شده به عنوان یک محدوده مقاومت تلقی می‌شود. 4 – میزان اصلاح قیمت‌ها را شناسایی کنید اصلاح قیمت در بازار، چه در روند نزولی و چه در روند صعودی معمولا باعث می‌شود میزان قابل‌توجهی از روند طی شده بازپس گرفته شود. شما می‌توانید اصلاح قیمت‌ها را بصورت درصد محاسبه کنید، به طور مثال یک اصلاح قیمت 50 درصدی معمولا یک اتفاق رایج در بازار است. حداقل اصلاح قیمت را یک سوم از روند طی شده و حداکثر اصلاح را دو سوم از آن می‌دانند. درصدهای فیبوناچی ریتریسمنت (Fibonacci Retracements) شامل 38 درصد، 62 درصد نیز ارزش زیر نظر گرفتن دارند. در هنگام پولبک در روند صعودی، نقطه خرید اولیه در محدوده 33 تا 38 درصد اصلاحی است. 5 – خطوط روند را بکشید خطوط روند یکی از ساده‌ترین و کارآمدترین ابزارها در تحلیل تکنیکال است. تنها چیزی که نیاز دارید کشیدن یک خط مستقیم از دو نقطه کف یا سقف در نمودار است. خطوط روند صعودی، با وصل کردن دو کف قیمت و خطوط روند نزولی با وصل کردن دو سقف شکل می‌گیرد. شکسته شدن خط روند معمولا باعث تغییر روند می‌شود و اغلب اوقات پس از اینکه یک روند تغییر کرد، یک پولبک به خط روند انجام می‌شود. در یک خط روند معتبر حداقل شاهد برخورد قیمت با سه نقطه از خط روند هستیم. هر چقدر طول خط روند طولانی‌تر باشد و هرچقدر برخوردهای قیمت با خط روند (بدون شکسته شدن خط) بیشتر باشد، این روند مهمتر خواهد بود. 6 – میانگین متحرک را دنبال کنید میانگین‌های متحرک (moving averages)، سیگنال‌های خرید و فروش بی‌طرفانه‌ای صادر می‌کنند. این ابزار به شما می‌گوید که آیا روند هنوز معتبر و برقرار است یا خیر و به شما کمک می‌کند تغییرات روند را بهتر تشخیص دهید. البته میانگین‌های متحرک آینده را به شما نمی‌گویند که آیا تغییر روند نزدیک است یا خیر. ترکیب دو میانگین متحرک، معمولا یک روش پرطرفدار برای یافتن سیگنال‌های خرید و فروش است. برخی ترکیبات پرطرفدار شامل میانگین متحرک 4 و 9 روزه یا 9 و 18 روزه یا 5 و 20 روزه هستند. (البته در بازارهای مختلف، میانگین‌های متحرک با تنظیمات مناسب باید به کار برده شود). سیگنال‌ها زمانی صادر می‌شوند که میانگین متحرک کوتاه‌مدت‌تر، میانگین متحرک بلندمدت‌تر را می‌شکند. همچنین عبور قیمت از میانگین متحرک 40 روزه به سمت بالا یا پایین خط، می‌تواند سیگنال‌های خوبی ارائه دهد. از آنجایی که میانگین‌های متحرک، اندیکاتورهای دنبال‌کننده روند هستند، بهترین زمان استفاده از آنها در هنگام وجود یک روند در بازار است. 7 – استفاده از اسیلاتورها را بیاموزید اسیلاتورها (Oscillators) به شما کمک می‌کنند نقاط اشباع خرید و اشباع فروش را تشخیص دهید. همانطور که میانگین‌های متحرک برای تایید تغییر روند در بازار به کار می‌رود، اسیلاتورها کمک می‌کنند تا بدانیم که آیا بازار به زودی تغییر خواهد کرد یا نه. دو اسیلاتور پرطرفدار RSI یا Relative Strength Index و همینطور اسیلاتور استوکاستیک (Stochastics) است. هر دوی این اسیلاتورها مقیاس 0 تا 100 دارند و در نرم‌افزارهای تحلیل تکنیکال، در پایین نمودارهای قیمت بصورت یک خط دارای نوسان می‌توان اضافه کرد. زمانی که RSI به بیش از 70 می‌رسد، اشباع خرید و زمانی که به کمتر از 30 می‌رسد، اشباع فروش وجود دارد. اما در استوکاستیک، اشباع خرید بالای 80 و اشباع فروش زیر 20 است. (منظور از اشباع، ازدیاد و وجود خرید یا فروش بیش از اندازه است) بیشتر معامله‌گران از بازه 14 روزه یا 14 هفته‌ای برای استوکاستیک و از بازه 9 روزه یا 9 هفته‌ای برای آر اس آی استفاده می‌کنند. واگرایی اسیلاتورها معمولا نشانه‌ای از چرخش بازار و تغییر روند است. اسیلاتورها در زمان عدم وجود یک روند (اصطلاحا محدوده رنج – range) مناسب هستند. از سیگنال‌های هفتگی می‌توان برای فیلترکردن سیگنال‌های روزانه و همینطور از سیگنال‌های روزانه می‌توان فیلترکردن سیگنال‌های داخل روز (intra-day) بهره گرفت. 8 – اخطارها را بشناسید از اندیکاتور MACD استفاده کنید. اندیکاتور میانگین متحرک همگرایی واگرایی (Moving Average Convergence Divergence) که در بین تریدرهای ایرانی با نام مکدی شناخته می‌شود، شامل میانگین متحرک و یک اسیلاتور برای تشخیص نقاط اشباع خرید و فروش است. یک سیگنال خرید زمانی صادر می‌شود که خط سریعتر، به بالای خط کندتر برسد و هر دو خط زیر عدد 0 باشند. سیگنال‌های هفتگی بر سیگنال‌های روزانه ارجحیت دارند. هسیتوگرام مکدی، تفاوت بین دو خط را نشان می‌دهد و از پیش، اخطارهایی زودهنگام نسبت به تغییر روند صادر می‌کند. دلیل نامگذاری هیستوگرام این است که از میله‌های عمودی برای نشان دادن تفاوت بین دو خط روند استفاده می‌شود. 9 – روندهای نامعتبر را تشخیص دهید از اندیکاتور ADX برای این منظور استفاده کنید. اندیکاتور Average Directional Movement Index یا به اختصار ADX با سنجش درجه روند به شما کمک می‌کند تا بدانید که آیا یک روند در بازار وجود دارد یا نه. رشد خط ADX نشان‌دهنده یک روند پرقدرت احتمالی و خط نزولی ADX اغلب اوقات نمایانگر نبود روند است. با وجود خط صعودی ADX باید از میانگین‌های متحرک استفاده کرد و اگر خط ADX نزولی بود، باید از اسیلاتورها بهره گرفت. بنابراین با رسم خط ADX و تشخیص مسیر آن، معامله‌گر می‌تواند سبک معامله مناسب در شرایط فعلی بازار را تشخیص دهد. 10 – حجم معاملات را نادیده نگیرید حجم معاملات یکی از مهمترین فاکتورها برای تایید یک رویداد است. حجم، زودتر از قیمت، چیزهای را به ما نشان می‌دهد و مهم است که در هنگام وجود روندها، شاهد حجم معاملات بیشتر در جهت حرکت روند باشیم. به عبارتی در یک روند صعودی، در هنگام صعود قیمت باید شاهد رشد حجم باشید. این افزایش حجم، نشان‌دهنده این است که سرمایه جدید وارد بازار شده و روند را پشتیبانی می‌کند. پس کاهش حجم در یک روند صعودی نشان‌دهنده ضعف روند و احتمال تغییر روند است.

اندیکاتور میانگین متحرک (Moving Average) و کاربرد آن

اندیکاتور میانگین متحرک (Moving Average) و کاربرد آن

در تحلیل بازار سرمایه به سبک تکنیکال، استفاده از اندیکاتورها محبوبیت گسترده‌ای در بین تحلیلگران و معامله‌گران کسب کرده است. در مقاله اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال و انواع آن‌ها، به بررسی و دسته‌بندی اندیکاتورهای مختلف پرداختیم. یکی از این دسته‌بندی‌ها، اندیکاتورهای روندی یا Trend Indicators بود که مثال این دسته از اندیکاتورهای Overlay و پیرو (Lagging) میانگین متحرک بود. در این مقاله مفصل این اندیکاتور را معرفی کرده و استراتژی‌های معاملاتی با استفاده از آن را توضیح خواهیم داد.

کلمات کلیدی:

تحلیل تکنیکال، اندیکاتورهای روندی، میانگین متحرک.

Keywords:

Technical Analysis, Trend Indicators, Moving Average.

تعاریف اولیه

در علم آمار، میانگین متحرک محاسباتی برای تحلیل نقاط داده با ایجاد یک سری از میانگین‌ها از زیرمجموعه‌های مجموعه کلی داده می‌باشد. در علم اقتصاد، میانگین متحرک (Moving Average (MA)) یک اندیکاتور سهامیست که به طور گسترده در تحلیل تکنیکال مورد استفاده قرار می‌گیرد. علت محاسبات میانگین متحرک یک سهام یا دارایی، کمک به روان‌سازی مسیر داده‌های قیمتی با ایجاد یک قیمت میانگین در حال به روز رسانی دائم می‌باشد.

با محاسبه میانگین متحرک، اثر نوسانات تصادفی و کوتاه‌مدت بر روی قیمت دارائی مدنظر در طول یک دوره زمانی مشخص کاهش می‌یابد.

درک مفهوم

میانگین متحرک یک ابزار ساده تکنیکال است. میانگین‌های متحرک معمولاً برای شناسائی مسیر روند یک دارائی یا مشخص کردن سطوح حمایت و مقاومت آن محاسبه می‌شوند. این اندیکاتور از دسته پیروی روندی یا Lagging می‌باشد، زیرا که بر مبنای قیمت‌های پیشین ایجاد شده است.

هر چقدر میزان بازه زمانی میانگین متحرک طولانی‌تر باشد، میزان تأخیر (Lag) بیشتر می‌باشد. در نتیجه، یک میانگین متحرک ۲۰۰ روزه میزان بسیار بیشتری از تأخیر را در مقایسه با میانگین متحرک ۲۰ روزه خواهد داشت، زیرا شامل قیمت‌های ۲۰۰ روز گذشته می‌باشد. میانگین‌های متحرک ۵۰ و ۲۰۰ روزه توسط بسیاری از سرمایه‌گذاران و معامله‌گران دنبال می‌شوند. این میانگین‌ها در سیگنال‌دهی معاملاتی، مهم در نظر گرفته می‌شوند.

میانگین‌های متحرک کاملاً اندیکاتورهای قابل شخصی‌سازی هستند. به این معنا که یک سرمایه‌گذار می‌تواند آزادانه از هر تایم‌فریم برای محاسبه میانگین استفاده کند. معمول‌ترین بازه‌های زمانی مورد استفاده در میانگین‌های متحرک ۱۰، ۱۵، ۲۰، ۳۰، ۵۰، ۱۰۰ و ۲۰۰ روزه هستند. (از عدد ۲۱ در پاکت‌های میانگین‌ متحرک در کتاب جان مورفی یاد شده است و از طرفی به دلیل اینکه یکی از اعداد سری فیبوناچی است، استفاده از آن نسبت به ۲۰ می‌تواند بهتر باشد). هر چقدر که بازه زمانی کوتاه‌تر باشد، حساسیت بیشتری به تغییرات قیمت خواهد داشت. هر چقدر بازه زمانی طولانی‌تر باشد، حساسیت کمتر خواهد بود.

اهداف معاملاتی سرمایه گذاران

سرمایه‌گذاران ممکن است بسته به اهداف معاملاتی خود، بازه‌های زمانی متفاوتی را با تغییر طول‌ها برای محاسبه میانگین متحرک استفاده کنند. میانگین‌های متحرک کوتاه‌تر معمولاً برای معاملات کوتاه‌مدت استفاده می‌شود، در حالی که میانگین‌های متحرک بلندمدت برای سرمایه‌گذاران بلندمدت مناسب‌تر است.

هیچ تایم‌فریم درست یا غلطی برای استفاده در زمان تنظیم میانگین‌های متحرک وجود ندارد. بهترین روش برای شناسایی بهترین حالت، آزمون و خطا با تعدادی از بازه‌های زمانی مختلف تا زمان شناسایی بهترین تطبیق با استراتژی فرد می‌باشد.

پیش‌بینی روندها در بازار پروسه آسانی نیست. اگرچه پیش‌گویی دقیق حرکات آینده یک دارایی خاص غیرممکن است، استفاده از تحلیل تکنیکال و تحقیق می‌تواند به فرد برای پیش‌بینی‌های بهتر کمک کند. یک میانگین متحرک افزایشی نشان‌دهنده این است که دارایی مدنظر در یک روند صعودی است. در حالی که یک MA کاهشی نشانه روند نزولی آن است.

انواع میانگین متحرک

میانگین متحرک ساده (Simple Moving Average (SMA)):

ساده‌ترین حالت میانگین متحرک تحت عنوان میانگین متحرک ساده شناخته می‌شود. میانگین متحرک ساده با میانگین‌گیری ریاضی از مجموعه مشخصی از مقادیر به دست می‌آید. به زبان دیگر، یک مجموعه از اعداد (یا قیمت‌ها در ارتباط با بازارهای سرمایه) با هم جمع شده و سپس تقسیم بر تعداد قیمت‌های آن مجموعه می‌شود. فرمول محاسبه میانگین متحرک ساده برای یک دارایی به شرح زیر می‌باشد:

که در آن A، قیمت در یک نقطه زمانی است و n تعداد نقاط قیمتی است.

میانگین متحرک نمایی (Exponential Moving Average (EMA)):

میانگین متحرک نمایی نوعی از میانگین متحرک‌هاست که در تلاش برای واکنش‌پذیری بیشتر نسبت به اطلاعات جدید، وزن بیشتری به قیمت‌های جدیدتر می‌دهد. برای محاسبه EMA، باید در ابتدا SMA در بازه زمانی مدنظر محاسبه شود. سپس، باید ضریب وزن‌دهی EMA تحت عنوان فاکتور روان‌سازی (Smoothing Factor) محاسبه شود که معمولاً از فرمول [2/(Selected Time Period +1)] استفاده می‌کند. در نتیجه، برای یک میانگین متحرک ۲۰ روزه، ضریب ۰.۰۹۵۲ می‌شود. سپس فاکتور روان‌سازی در کنار EMA قبلی استفاده می‌شود تا به مقدار فعلی برسد. در نتیجه، EMA وزن‌دهی بیشتری به قیمت‌های جدیدتر می‌دهد، در حالی که SMA وزن یکسانی به همه مقادیر می‌دهد. فرمول EMA به شرح زیر است:

که در آن EMAt مقدار EMA امروز را نشان می‌دهد، Vt قیمت امروز، EMAy مقدار EMA دیروز، s روان‌سازی و d تعداد روزهای لحاظ شده را نشان می‌دهند.

میانگین متحرک «ساده» در برابر «نمایی»

محاسبات EMA تأکید بیشتری بر نقاط داده جدید دارد. به این دلیل، EMA محاسبه میانگین وزن‌دار در نظر گرفته می‌شود. با رسم SMA و EMA در یک تایم‌فریم و بازه زمانی یکسان، می‌توان دید که EMA نسبت به SMA سریع‌تر به تغییرات قیمت واکنش نشان می‌دهد. همچنین می‌توان مشاهده کرد که EMA در هنگام صعود قیمت مقدار بیشتری نسبت به SMA دارد. (و همچنین نسبت به SMA سریع‌تر در هنگام نزول قیمت ریزش می‌کند). این پاسخگویی به تغییرات قیمت دلیل اصلی ترجیح برخی از معامله‌گران به EMA می‌باشد.

میانگین متحرک - صعود و نزول سریع‌تر EMA (آبی روشن) در مقایسه با SMA

نکته: یک مدل MA نسبت به دیگری برتری ندارد. در یک برهه زمانی، یک EMA ممکن است پاسخگویی بهتری در بازار سرمایه داشته باشد و در برهه دیگر، یک SMA کارکرد بهتری داشته باشد. تایم فریم منتخب برای میانگین‌های متحرک نیز نقش مهمی در میزان مؤثر بودن آن‌ها (بدون در نظر داشتن نوع آن‌ها) دارد.

علت استفاده از میانگین متحرک

یک میانگین متحرک به جدا کردن میزانی از نویز موجود در نمودار قیمت کمک می‌کند. با توجه به جهت حرکت آن می‌توان یک دید اولیه از جهت حرکت قیمت دریافت کرد. به طور کلی اگر M به سمت بالا باشد، مسیر قیمت صعودی می‌باشد (یا به تازگی بوده است). اگر به سمت پائین باشد، حرکت قیمت نزولی است. و در زمان حرکت از بغل، به احتمال زیاد قیمت در یک روند خنثی یا اصطلاحاً Range می‌باشد.

یک میانگین متحرک همچنین می‌تواند تحت عنوان حمایت یا مقاومت عمل کند. در یک روند صعودی، یک میانگین متحرک ۵۰، ۱۰۰ یا ۲۰۰ روزه می‌تواند یک سطح حمایتی باشد. به این دلیل که میانگین همانند یک کف (حمایت) عمل می‌کند، تا قیمت بتواند از روی آن جهش کند. در یک روند نزولی، می‌تواند همانند یک مقاومت عمل می‌کند و همانند یک سقف، قیمت به آن برخورد می‌کند و سپس شروع به ریزش می‌کند.

نقش حمایتی میانگین متحرک در روند صعودی

قیمت همیشه به این روش نسبت به میانگین متحرک واکنش نشان نمی‌دهد و ممکن است کمی به آن نفوذ کرده و یا قبل از رسیدن به آن تغییر مسیر دهد.

به عنوان یک راهنمای کلی، اگر قیمت در بالای میانگین متحرک بود، روند رو به بالا است و اگر قیمت در پائین میانگین متحرک بود، روند رو به پائین می‌باشد. البته، میانگین‌های متحرک می‌توانند طول‌های مختلفی داشته باشند (که بیشتر مورد بحث قرار گرفت). در نتیجه یک MA می‌تواند روند صعودی را نشان دهد، در حالی که دیگری نشان‌دهنده روند نزولی است.

طول میانگین متحرک

طول‌های معمول برای میانگین متحرک ۱۰، ۲۰ (۲۱)، ۵۰، ۱۰۰ و ۲۰۰ هستند. این طول‌ها می‌توانند در هر تایم‌فریم زمانی بسته به افق زمانی معامله‌گر در نمودار پیاده شوند (یک دقیقه‌ای، روزانه، هفتگی و غیره).

تایم‌فریم یا طول انتخابی برای یک میانگین متحرک، که به نام “بازه نگاه به پشت سر” نیز شناخته می‌شود، می‌تواند نقش بزرگی در میزان تأثیر آن داشته باشد. یک MA با تایم‌فریم کوتاه بسیار سریع‌تر از یک MA با بازه نگاه به پشت سر طولانی به تغییرات قیمت واکنش نشان می‌دهد. در شکل زیر، میانگین متحرک ۲۰ روزه در مقایسه با ۱۰۰ روزه به طور نزدیک‌تر به تعقیب قیمت واقعی پرداخته است.

واکنش سریع میانگین متحرک ۲۰ روزه در مقایسه با میانگین متحرک ۱۰۰ روزه در برابر تغییرات قیمت

میانگین متحرک ۲۰ روزه ممکن از دید تحلیلی برای معامله‌گران کوتاه‌مدت مفید باشد، زیرا که قیمت را به طور نزدیک‌تری تعقیب می‌کند و در نتیجه تأخیر (Lag) کمتری نسبت به میانگین متحرک بلندمدت ایجاد می‌کند. یک MA ۱۰۰ روزه می‌تواند برای معامله‌گران بلندمدت‌تر مفید باشد.

تأخیر میزان زمانی است که یک MA برای سیگنال‌دهی یک برگشت محتمل نیاز دارد. به یاد داشته باشید که به عنوان یک راهنمای کلی، هنگامی که قیمت در بالای میانگین متحرک است، روند صعودی در نظر گرفته می‌شود. در نتیجه هنگامی که میانگین های متحرک (Moving Averages) قیمت به پائین میانگین متحرک ریزش کند، سیگنال برگشت احتمالی بر مبنای آن MA را صادر می‌کند. یک میانگین متحرک ۲۰ روزه سیگنال‌های برگشتی بسیار بیشتری نسبت به میانگین‌ متحرک ۱۰۰ روزه ایجاد می‌کند.

یک MA می‌تواند هر طولی داشته باشد: ۱۵، ۲۸، ۸۹ و… . تنظیم MA برای دریافت سیگنال‌های دقیق‌تر در پیشینه نمودار ممکن است به دریافت سیگنال‌های بهتر در آینده کمک کند.

استراتژی‌های معاملاتی

تقاطع‌ها (Crossovers):

تقاطع‌ها یکی از اصلی‌ترین استراتژی‌های میانگین‌های متحرک هستند. اولین مدل آن‌ها تقاطع قیمت می‌باشد که زمانی ایجاد می‌شود که قیمت به بالا یا پائین میانگین متحرک عبور کند تا سیگنال تغییر روند احتمالی را صادر کند.

وقوع تقاطع قیمتی و صدور سیگنال تغییر احتمالی روند

یک استراتژی دیگر استفاده از دو میانگین متحرک بر روی نمودار قیمت است که یکی طولانی‌تر و یکی کوتاه‌تر باشد. در هنگام عبور MA کوتاه‌مدت به بالای MA بلندمدت، سیگنال خرید خواهیم داشت، زیرا نشانه این است که روند در حال انتقال به سمت بالا است. به این حالت تقاطع طلایی (Golden Cross) گفته می‌شود.

در همین حین، در هنگام عبور MA کوتاه‌مدت به پائین MA بلندمدت، سیگنال فروش خواهیم داشت. که نشانه انتقال روند به سمت پائین بوده و به عنوان تقاطع مرگ (Dead/Death Cross) شناخته می‌شود.

تشکیل الگوهای Golden Cross و Dead Cross در نمودار قیمت

معایب MA:

میانگین‌های متحرک بر اساس داده‌های پیشین محاسبه می‌شوند و هیچ بخشی از این محاسبات در ذات خود پیش‌گو نیست. در نتیجه، نتایج میانگین‌های متحرک می‌توانند تصادفی در نظر گرفته شوند. در بعضی از مواقع، به نظر می‌رسد که بازار به حمایت/مقاومت و سیگنال‌های معاملاتی MA احترام بگذارد و در سایر مواقع، به طور کل آن‌ها را در نظر نگیرد.

یک مشکل بزرگ این است که اگر رفتار قیمت متلاطم باشد، به این معنی که قیمت نوساناتی به بالا و پائین داشته باشد، باعث تولید چند سیگنال برگشت روند یا معامله می‌شود. در هنگام بروز این اتفاق، بهتر است که از بازار خارج شده یا از اندیکاتور دیگری برای تأیید روند کمک گرفته شود. مورد مشابهی با تقاطع MA ها نیز می‌تواند اتفاق بیوفتد که در این حالت به نظر می‌رسد که برای مدتی دو MA به هم بافته شده‌اند و سیگنال‌های اشتباه صادر می‌کنند.

میانگین‌های متحرک در شرایط حضور روند قدرتمند بسیار خوب عمل می‌کنند ولی در شرایط متلاطم یا خنثی و Ranging بسیار ضعیف هستند. تنظیم تایم‌فریم می‌تواند به طور موقت این مشکل را درمان کند، اگرچه در یک برهه از زمان، این مشکلات به طور محتمل بدون درنظر داشتن تایم‌فریم انتخاب شده برای میانگین‌های متحرک می‌توانند اتفاق بیوفتند.

نتیجه‌گیری:

یک میانگین متحرک داده‌های قیمتی را با روان‌سازی آن ساده‌ کرده و یک خط حرکتی را ایجاد می‌کنند. این باعث رؤیت بهتر روند می‌شود. میانگین‌های متحرک نمایی واکنش سریع‌تری نسبت به تغییرات قیمت در مقایسه با میانگین‌های متحرک ساده دارند،ولی در بعضی از مواقع، یکی از دیگری برتری دارد و در سایر موارد برعکس که این می‌تواند منجر به صدور سیگنال‌های اشتباه شود. میانگین‌های متحرک با بازه نگاه به پشت سر کوتاه‌تر (برای مثال ۲۰ روزه) نیز سریع‌تر از بازه‌های طولانی‌تر (مثلاً ۲۰۰ روزه) به تغییرات قیمت واکنش نشان می‌دهند.

تقاطع میانگین‌های متحرک یک استراتژی محبوب برای ورود و خروج می‌باشد. MA ها همچنین می‌توانند نواحی احتمالی حمایت یا مقاومت را مشخص کنند. در حالی که این می‌تواند پیش‌بینی کننده به نظر آید، میانگین‌های متحرک همیشه بر اساس داده‌های پیشین بنا شده‌اند و به سادگی میانگین قیمت در طول یک بازه مشخص از زمان را نشان می‌دهند.

سرمایه‌گذاری با استفاده از میانگین‌های متحرک یا هر تکنیک دیگر، نیازمند یک استراتژی تحلیلی-معاملاتی کاملاً تدوین شده است که در آن مدیریت فوق دقیق ریسک و سرمایه، رکن اصلی موفقیت در بازارهای سرمایه می‌باشد.

منابع: : References

Murphy, John J. Technical Analysis of the Financial Markets: A Comprehensive Guide to Trading Methods and Applications. United Kingdom: New York Institute of Finance, 1999.

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برو به دکمه بالا